مدير مسئول محترم روزنامه شرق
با سلام، در پاسخ به يادداشت همكار محترم آن جريده در صفحه 6 مورخ اول شهريور 84، تحت عنوان «دو سطح نگاه امنيتي» ناگزير به يادآوري نكاتي هستم:
1- اصرار نويسنده محترم به همسو نشان دادن من با انصارحزبالله در قالب اظهاراتي چون «اختلافاتي در روزهاي اخير ميان انصارحزبالله با ديگر افراد همسوي اين جريان» را تلاش چندان صادقانهاي نميپندارم.
همانگونه كه مطلعايد در پاسخ قبلي خود به آن جريده محترم كه در روز شنبه مورخ 29/5/84 به چاپ رسيد، به ادعاي مشابه «غيرمنتظره» خواندن انتقاد اينجانب از اين جريان تندرو پرداخته و يك مورد از انتقادات مكتوب و صريح از عزيزان انصارحزبالله (مربوط به سال 82) را عيناً ارائه كردم. اما معالاسف نويسنده محترم آن جريده ظاهراً مصمم است تا بر ادعاي بيپايهاي كه تحليل خود را بر آن بنا نهاده است، پاي فشارد. چراكه به زعم ايشان، پذيرش اين واقعيت، ماهيت مكانيزم حاكم بر «چرخه افراطگرايي» را بر مردم روشن ساخته و ميتواند پرده دوم تندرويها را مخدوش نمايد.
2- اينجانب تندروي را عاملي در تقابل با رشد آگاهي در ميان اقشار مختلف ملتمان ميدانم. اما نبايد فراموش كرد تندروي زماني نگران كننده ميشود كه افراطگرايي در دو قطب مقابل يكديگر شكل گيرد. يكي از ويژگيهاي افراطگرايي آن است كه وقتي در يك گروه كمتحمل سياسي بروز مييابد موجب دامن زدن به همين ويژگي در گروه مقابل فزونخواه (البته خارج از چارچوب قانون) ميشود. به اين ترتيب يك چرخه افراطگرايي شكل ميگيرد كه وجود هريك از دو قطب افراطي در اين چرخه، لازم و ملزوم يكديگرند. اين چرخه، فضاي تعقل، اعتدال و انديشهورزي را از بين ميبرد و جوي احساسي، هيجاني و متلاطم به وجود ميآورد كه بشدت براي بحران آفريني مستعد است. آيا اگر از اين نويسنده محترم سئوال شود چه كساني در بعد از انقلاب آغازگر افراطگرايي بودند قادر است واقعيتها را در مورد اين جريان سياسي – كه امروز از آن ميتوان به عنوان افراطگرايي مدرن ياد كرد- بيان نمايد؟
عزيزاني كه حتي در اين شرايط از افراطيترين گروهها (و به همين دليل منفورترين) چون مجاهدين خلق (منافقين) و خط سه (شاخه مهدي هاشمي) حمايت ميكنند، عليالقاعده هرگز نخواهند گذاشت كسي خارج از اين دايره، چرخه افراطگرايي را هدف گيرد و ماهيت سوءاستفاده يك قطب افراطگرا از قطب مقابل را براي جامعه روشن سازد. مناسب است در اين رابطه به فرازي از يك سرمقاله آن جريده توجه فرماييد: «مجاهدين خلق ايران وقتي رژيم پهلوي را سرنگون و خويش را در دولت پس از آن مغبون يافتند راهي جز اعلام جنگ مسلحانه براي ادامه حيات نيافتند.» (روزنامه شرق، سرمقاله مورخ 26 خرداد 1383) براستي دفاع آشكار از گروهك رجوي كه حتي كشورهاي غربي بهرهبرداري كننده از آن، اين گروهك را تروريستي ميخوانند با چه هدفي صورت ميگيرد؟ جز دامن زدن به چرخه افراطگرايي از طريق تحريك احساسات قطب مقابل كه شاهد جنايات بيشمار اين گروهك بوده است؟ در اين سرمقاله حتي در مورد كشتار مردم و به شهادت رساندن شخصيتهاي بيشماري چون رجاييها از تعبير «ترور» استفاده نشده است. لذا اين نوع اقدامات را جز تلاش براي تشديد چرخه افراطگرايي نميتوان دانست، هرچند به گونهاي بسيار مدرن صورت گرفته باشد.
3- اگر عليرغم اقداماتي كه در جهت توسعه چرخه افراطگرايي توسط گروههاي مختلف صورت ميگيرد همچنان شاهديم كه جامعه ما به تبعات اين وضعيت مبتلا نشده است و افراطيها را در هر لباس، چه در پوشش مدرن و شيك شده و چه در نوع عقبمانده خود، باز ميشناسد، اين مسأله را بايد در وجود رهبري تدبيرگر، و نيز مسئولان و تصميمگيران عاقل در مناصب و مراكز حساس و سرانجام، متانت، هوشياري و دقت نظر اكثريت جامعه دانست. البته براي حفظ تعادل در جامعه و جلوگيري از بحرانهاي فراگير، تلاشهاي بسياري در سالهاي گذشته صورت گرفته است واِلّا در برخي مقاطع شاهد بوديم كه دامنه افراطگرايي به گونهاي در حال گسترش است كه چه بسا ميتوانست به يك بحران ملي مبدل شود. خوشبختانه عملكرد اينجانب در رسانههاي مكتوب تحت مديريت خويش، گواهي است در دسترس همگان براي محك زدن ادعايم مبني بر مقابله با جريانات افراطگرا از هر نوع آن.
4- مقابله جدي مستقل با چرخه افراطگرايي داراي هزينه سنگيني است كه من بر آن واقفم لذا ميپذيرم كه بايد سيل اتهامات را از سوي دو قطب افراط به جان خريد. اتهامات نارواي انصارحزبالله به من – كه بعضاً با آنچه افراطگرايان مورد حمايت آن جريده محترم به منظور ساكت ساختن يك عنصر منتقد مستقل مطرح ميكردند مشابهت دارد – غيرمنتظره نبود. جالب اين كه در واكنش به انتقاد اخير، انصارحزبالله مرا ليبرال و نويسنده محترم شما مرا از جنس انصار خواند. اين هجمه دو جانبه مؤيد اين واقعيت است كه در چرخه افراطگرايي، دو قطب افراط مايل به مواجهه با پديده ديگري جز قطب افراط مقابل خود نيستند زيرا اين تنها راه بقاي آنان است.
5- در پايان لازم ميدانم اشارهاي نيز به تبحر و تسلط نويسنده محترم بر هنر فاخر «بازي با كلمات»! به قصد عبارتپردازي و عنوان سازي و برچسب زني و لقب گذاري داشته باشم و مراتب تحسين خود را نسبت به اين توانمندي ابراز دارم. اما از آنجا كه مايلم اين نويسنده محترم، در اين سيكل بسته، متوقف نماند و به پيشرفتهاي بيشتري نائل آيد دو توصيه به ايشان دارم:
نخست آن كه بر حجم و عمق مطالعات خود بيافزايد تا با آشنايي كامل به معناي واژهها، آنها را بكار گيرد بويژه در مورد استفاده از دو واژه «نرمافزار» و «سختافزار»، چرا كه به نظر ميرسد از اين دو واژه تنها معناي عاميانه نرمي و سختي را دريافته و سپس اين معاني را در يك قياس معالفارق وارد واژههاي نرم افزاري و سخت افزاري كرده و آنگاه بر اساس تصوير ذهني خويش از دو افزار سخت و نرم، به تشريح و تبيين تفكرات و عملكردهاي مورد نظر خود پرداخته است. به هر حال مطالعه بيشتر به منظور درك عميقتر از معناي واژهها، يقيناً براي ايشان مفيد و سازنده خواهد بود.
و اما توصيه دوم اينكه امروز ديگر بازي با كلمات و برچسبزنيها، شيوهاي نيست كه وافي به مقصود باشد. شاهد اين مدعا، پاسخي است كه مردم كشورمان در جريان انتخابات اخير رياست جمهوري به بانيان و مروجان و متعلمان و متصديان اينگونه بازيها دادند. كافي است اگر اسباب خجالت نباشد مروري بر كارنامه پيش از انتخابات خود داشته باشيد و عناوين و برچسبهاي مختلفي را كه به وفور بر پيشاني اين و آن ميچسبانديد، دوباره ورانداز كنيد، چندان كه اين امر را بر شما مشتبه كرده بود كه آيا با آن همه برچسبي كه بر چهره يكي از كانديداها چسبانده بوديد، امكان دارد مردم او را انتخاب كنند؟ بنده قصد نبش كارنامه فرهنگي! شما را ندارم اما توصيه ميكنم به واكنشها و علاماتي كه ملت با انتخاب خود به شما نشان داد بيشتر توجه كنيد و از توقف در روشهاي رنگ و رو رفته بپرهيزيد.
در نهايت اين كه مسلماً با رشد آگاهيها، چرخه افراطگرايي روند افول خود را طي خواهد كرد. لذا از آنجا كه بهرهمندي از قطب مقابل افراطگرايي براي بقاي سياسي، چندان دوامي نخواهد داشت بهتر آن است كه راه اصيل منطبق بر خواست و اراده مردم را پي گيريم كه همانا پرهيز از هر نوع افراط و رفتار مخل آرامش و پيشرفت جامعه است.