آدرس: تهران - خيابان جنت آباد جنوبی - كوچه ریاحی- پلاك 55 - واحد 1- دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران. تلفن: 44617615 فكس: 44466450 ايميل: i n f o @ i r h i s t o r y .ir
جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
  
      
 
 جستجو  
 عضویت در خبرنامه  - لغو
  
 
     يادداشتها و مقالات:  
 
 
مسئله «صهيونيسم»، مسئله ما است
  تاريخ: دوشنبه ۴ تير ۱۳۸۶
نام نویسنده:
 
    جناب آقاي قوچاني سردبير محترم روزنامه شرق
 
از آنجا كه مقاله شما تحت عنوان «مسئله يهود مسئله ما نيست» در روزنامه چهارشنبه مورخ 10/12/84 نگراني تبديل شدن «يهوديت» به مسئله‌اي براي ايران را منعكس مي‌سازد، مايلم نكاتي را پيرامون پيش فرضهاي اين يادداشت معروض دارم:
1- به نظر مي‌رسد دست‌اندركاران محترم روزنامه شرق هويتي براي صهيونيسم مستقل از يهود قائل نيستند. همانگونه كه قطعنامه 3369 مجمع عمومي سازمان ملل با صراحت صهيونيسم را معادل نژادپرستي (Zionism Is Racism) عنوان نمود (هرچند اين قطعنامه سرنوشتي مشابه ساير مخالفتهاي جامعه جهاني با جنايات اين نژادپرستان پيدا كرد) بشر امروز با پديده‌اي شوم و زشت مواجه است كه صاحبان همه اديان الهي مي‌بايست متحداً در برابر آن صف‌آرايي كنند. هر نوع تلاش براي معادل قلمداد كردن يهوديت و صهيونيسم ظلمي است فاحش به پيروان اين دين الهي و مي‌تواند آن را به خطا، تبديل به مسئله ما و ساير ملل منزجر از پديده نژادپرستي بنمايد.
2- هولوكاست يك مجموعه تبليغاتي است كه در ساخت و پرداخت آن از واقعيتهاي تاريخي نيز بهره‌ گرفته‌ شده است. آنچه در مقاله شما به صورتي غير قابل درك از آن تغافل شده نقش صهيونيستها در جهت‌دهي به مسائل تاسفبار جنگ جهاني دوم است كه طي آن علاوه بر كشته شدن جمعي از يهوديان بي‌گناه، اسلاوها، كولي‌ها، مسيحي‌ها و حتي مسلمانان نيز مظلومانه قرباني نژادپرستي از نوع نازيسم (ميوه ديگر ليبرال سرمايه‌داري كه عليه سوسياليسم و ماركسيسم رشد داده شده بود) شدند. بعد از جنگ جهاني دوم علاوه بر سكوت مطلق در مورد قربانيان از ساير اقوام و ملل، با داستان‌پردازي پيرامون كشته شدگان يهودي، صهيونيسم پوشش لازم را براي سلطه يافتن بر خاورميانه فراهم آورد. به قول مرحوم جلال آل احمد: «بيست سال است كه يك مشت زورگو به كمك سرمايه‌هاي بين‌المللي و به بركت سازمان‌هاي تروريستي صهيون و «هاگانا» خاك فلسطين را اشغال كرده‌اند و يك ميليون ساكنان آنرا بيرون ريخته‌اند. بيست سال است كه مرتب ذره ذره از خاك اعراب را تصرف مي‌كنند. بيست سال است كه سازمان ملل از آنها مي‌خواهد كه آوارگان فلسطين را بگذارند كه به وطنشان برگردند و آنها با گردن كلفتي رد مي‌كنند. در عرض اين مدت درست يازده مرتبه از طرف سازمان ملل محكوم به تجاوز شده‌اند.» (سفر به ولايت عزرائيل نوشته جلال آل‌احمد، انتشارات مجد، ص89) البته اجل! به مرحوم جلال فرصت نداد تا شاهد باشد كه امروز حاميان صهيونيسم براي حفظ برتري نژادپرستان بر جهان اسلام درصدد تغيير نقشه خاورميانه‌ برآمده‌اند و بشدت براي برهم نخوردن توازن، با رشد علمي و تكنيكي كشورهاي اسلامي مقابله مي‌كنند.
3- صهيونيستها هرچند پايگاه اوليه عضوگيري خود را در ميان جامعه يهوديان قرار دادند اما عضوگيري كنوني آنان از ساير اقوام اروپايي غيريهودي، بي‌ارتباط بودن آنرا با يهوديت كاملاً به اثبات مي‌رساند. به طور كلي بايد گفت هيچيك از اديان الهي به لحاظ مبنايي نمي‌توانند نژادپرستي قومي را كه اين جماعت مطرود مبلغ آنند مورد تائيد قرار دهند. همانگونه كه مقابله نژادپرستان سفيد پوست مسيحي حاكم بر آفريقاي جنوبي ضديت با مسيحيت تلقي نمي‌شد، هرگز نمي‌بايست در مورد طرح تشكيك و ترديد در تاريخ پردازي صهيونيستها به تبعيت از تبليغات غرب حامي نژادپرستان به انگ آنتي سميتيزم (ضد يهودي) توسل جوئيم. اگر از رشد نژادپرستي (به عنوان محصول سرمايه‌داري) نگرانيم مي‌بايست با اين ترفند صهيونيسم مقابله كنيم. حتي در صورت عدم تمايل به انجام چنين وظيفه مبرمي، ديگر همراهي با آنان به هيچ وجه قابل قبول نيست. داريوش آشوري در اين زمينه مي‌نويسد: «فلسفه شايع در اروپاي آن زمان، (اشغال فلسطين) بدون شك مسئول چنين وضعي بود، هر منطقه‌اي كه خارج از حوزه اروپا قرار گرفته بود، خالي به شمار مي‌آمد؛ البته نه از ساكنين، بلكه از فرهنگ. اين نكته را هرتسل، بنيانگذار نهضت صهيوني به صراحت ابراز كرده است كه: ما در آنجا بايد بخشي از برج و بارو و استحكامات اروپا عليه آسيا را تشكيل دهيم، يك برج ديده‌باني تمدن عليه وحشيگري بسازيم. (نقل از كتاب اعراب و اسرائيل، اثر ماكسيم رودنسون، ترجمه رضا براهني، انتشارات خوارزمي، چاپ اول).» (ايرانشناسي چيست؟... و چند مقاله ديگر، نوشته داريوش آشوري، انتشارات آگاه چاپ دوم، سال 51، ص157)
بنابراين دستكم بنا به اظهار صريح بنيانگذار صهيونيسم، اشغال فلسطين بر اساس يك انديشه نژادپرستانه منحط با هدف مقابله با تمدن ملتهاي آسيا صورت گرفته است و يك مسئله يهودي و مسيحي آنگونه كه شما در مقاله خود سعي در القاء آن داريد، نيست.
4- از مقاله شما متاسفانه اينگونه استنباط مي‌شود كه به منظور پرهيز از مواجهه با نژادپرستي صهيونيسم (به عنوان محصول تمدني غرب) به مقابله جنبش بيداري ملتها با اين پديده زشت، رنگ جنگ بين اديان مي‌بخشيد. اگر به هر دليل حاضر به پرداختن به ماهيت اين نماد آشكار تمدن كلان‌سرمايه‌داري نيستيد دستكم انحرافي در جهتگيريهاي اصولي ايجاد نكنيد. مرحوم جلال در انتقاد از مواضع روشنفكران متمايل به غرب مي‌گويد: «روشنفكر ايراني چه مي‌گويد كه استر ملكه‌اش بود و مردخاي وزير شاه هخامنشي‌اش! و دانيال نبي امامزاده‌اش؟ وجدان روشنفكر ايراني بايد از اين ناراحت باشد كه چرا نفت ايران در تانك و هواپيمايي مي‌سوزد كه برادران عرب و مسلمانش را مي‌كشد. وجدان روشنفكران ايراني بايد از اين ناراحت باشد كه چرا نفت سعودي و كويت در تانك‌ها و هليكوپترهايي مي‌سوزد كه ملت فقير ويتنام را به توپ بسته‌اند. چه كسي گفته است كه وجدان روشنفكر ايراني را هم بايد مطبوعات فرنگ بسازند؟ و ماليخولياي روچيلد و لانزمن؟ اين حرف و سخن كهنه‌اي است كه چرا كفاره گناهي را كه ديوانه‌اي در بلخ آلمان و اروپا كرد بايد ما در شوشتر خاورميانه بدهيم. بحث در اين است كه اسرائيل- اين دست نشانده دست اول سرمايه‌داري و استعمار غرب در خاورميانه – كه سرمايه فراوان دارد مگر نمي‌داند كه هر اصله نخلي را كمپاني نفت در خارك به هزار تومان خريد؟ اسرائيل اگر مي‌خواهد در خاورميانه آرام زندگي كند بايد مركز توطئه ضد نهضت‌هاي دمكراتيك نباشد.» (سفر به ولايت عزرائيل، جلال آل احمد، انتشارات مجد، صص2-91)
5- در مقاله جنابعالي، با اتكا به تاريخ پردازي همان هولوكاست سازان، «استر» ملكه ايران عنوان شده است تا خواننده فهيم روزنامه متوجه ريشه‌هاي تاريخي پيوندهاي خود با يهوديت شود. البته قطعاً نتيجه اين تاريخ‌سازي براي ما كه در ابتداي به روي كار آوردن رضاخان آغاز شد، ايجاد نزديكي بين يهود و ايران نبود زيرا همانگونه كه در اين مقاله به درستي اشاره شده ما ملت مسلمان بنا بر آموزه‌هاي قرآني خود هرگز نه تنها مسئله‌اي با يهوديت نداشته‌ بلكه براي همه اديان الهي احترام قائليم. لذا بايد گفت هدف از اين تاريخ‌سازي ايجاد پيوند بين روشنفكران ايراني با «صهيونيسم» بود كه متاسفانه در قالب جذب آنان به مؤسسات صهيونيستي همچون فراماسونري در اين ايام تحقق يافت. موضوع استر و مردخاي هرچند يك بحث تاريخي است كه اختلاف‌نظرهاي فاحشي در مورد آن وجود دارد، اما در مورد تعلق استر به ايران آن دوران همان بس كه بنا به آنچه بصراحت در تورات آمده است، او محرك خشايارشا براي قتل عام هفتاد و هفت هزار نفر از ساكنان فلات قاره ايران در دو روز سيزدهم و چهاردهم ماه آذار بوده است. (عهد عتيق، كتاب استر، 20-9:11)
البته قتل عامل مورد اشاره و مقاومت مردم اين سرزمين در برابر نفوذ مهاجران بني‌اسرائيلي در دربار هخامنشيان، اين روايت تاريخي را تقويت مي‌كند كه محتملاً هخامنشيان ايراني نبوده‌اند بلكه مدتي بر اين سرزمين استيلا يافته و بر اثر مقاومت مردم مجبور به ترك اين منطقه گرديده‌اند، هرچند نياز به توضيح نيست كه يك پادشاه اصيل ايراني هيچگاه بنا به ميل يكي از همسران خود از قوم بني‌اسرائيل، دست به چنين قتل عام گسترده‌اي از ملت خويش نمي‌زند. با اين وجود ترجيح مي‌دهم بحث در مورد صحت و سقم اين روايت و روايتهاي ديگر را به فرصتي مناسب‌تر موكول كنم. حال اجازه دهيد تا روشن شدن مسائل تاريخي كشورمان و بررسي و تحقيق بيشتر در مورد تاريخ‌سازي صهيونيستها در دوران پهلوي، طرح بحث استر را به عنوان ملكه ما ايرانيان!؟ مبحثي انحرافي براي ايجاد احساس تعلق خاطر به همان تاريخ پردازان بپنداريم و به عنوان يك روشنفكر به قول جلال به تكرار آنچه براي ما نوشته‌اند نپردازيم.
در خاتمه از آنجا كه اين بحث، هم از جنبه تاريخي و هم از جنبه ابعاد سياسي روز، نياز به موشكافي دقيقتر دارد اجازه دهيد باب مباحثات دوسويه‌اي در اين زمينه گشوده شود. اينجانب نيز به سهم خويش از آنجا كه نتيجه چنين بحثي را هوشياري بيشتر جامعه مي‌پندارم به شرط آنكه مورد عنايت سليقه‌اي آن روزنامه محترم واقع نشود، آماده شركت در گفتگو پيرامون اين مسئله با حضور جنابعالي هستم. قطعاً مناظره مزبور به درك بهتر اين مسئله كمك شاياني كرده و روشن خواهد ساخت كه آيا مسئله صهيونيسم مسئله ما است يا خير؟

 
     
 
 
      ديدگاهها:  
 

پست الکترونيک:



حروف عکس را با رعایت بزرگ و کوچکی حروف تایپ کنید

 
بازگشت

 






info[at]irHistory.ir Copyright All right Reserved