متن کامل گفت و گوی عباس سلیمی نمین با روزنامه ایران درباره برنامه «اتاق شیشه ای» که د
تاريخ: شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸
نام نویسنده:
اطرافیان احمدی نژاد یا به اصطلاح خودشان بهاری ها، رویکرد رسانه ای و سیاسی تازه ای را در پیش گفتند، ابتدا با محمد سرافراز آغاز کردند که در آن اتهاماتی متوجه اطلاعات سپاه و صداوسیما شد، حالا هم با آقای هوشنگ امیراحمدی، سیاست خارجی چند دولت جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند.
دلیل اتخاذ این رویکرد، آن هم در این شرایط سیاسی را چه می دانید؟
- کاملا روشن است که نوعی درماندگی سیاسی موجب شده تا این جریان تلاش کند از هر امکانی برای خروج از این وضعیت استفاده کند. مشخصا آقای هوشنگ امیراحمدی متعلق به نحله ای به نام «واسطه های سیاسی» یا «دلالان عرصه سیاسی» است. این دلالان در مقطعی؛ چه در عرصه تسلیحات و چه در رد و بدل کردن پیام، کارآیی داشتند. ما امروز برای انتقال پیام نیازی به دلال نداریم. اما در زمان آقای خرازی یا آقای ولایتی دلال ها در عرصه های مختلف ایفای نقش می کردند. البته دلالان غالبا هم سنخ طرف مقابل بودند، یعنی براساس یک عرق ملی عمل نمی کنند. به عنوان مثال آقای امیر قربانی فر، در عرصه تسلیحات برای ما دلالی می کرد، اما او کاملا امریکایی بود و در کودتای نوژه هم نقش داشت.
اما آقای امیراحمدی نقشی فراتر از تبادل پیام برای خود قائل است و مدعی است که او باعث شد تا خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وقت امریکا بابت کودتای 28 مرداد از ایران عذرخواهی کند.
این ادعاها بسیار گزافه است. اولا که خانم آلبرایت بابت کودتای 28 مرداد عذرخواهی نکرد. در اظهارات ایشان اصلا کلمه apologise یا کلمات دیگری که نشان از عذرخواهی باشد، وجود ندارد. خانم آلبرات گفت «من ناراحتی ایرانیان را درک می کنم، اما ما دلایل خودمان را داشتیم» آیا این به معنای عذرخواهی است؟ این به معنی تاکید بر صحت عملکرد خودشان است.
آقای امیراحمدی حتی می گوید من ترامپ را مجاب کردم با آقای روحانی تماس بگیرد. آیا قابل تصور هست که فردی توانایی داشته باشد منویات خود را بر دستگاه سیاست خارجی امریکا دیکته کند؟
این هم سخن گزافه ای است. عوامل تاثیرگذار در این شرایط می تواند کاملا متاثر از عوامل قدرت در داخل کشور باشد، نه خارج از آن. یعنی اگر در موقعیت برتر باشید، قطعا ترامپ به شما روی می آورد تا با شما گفت و گو کید. اگر در موقعیت برتر نباشید و در داخل از اهرم های مناسبی برخوردار نباشید، هرگز ترامپ چنین کاری را نمی کند. بنابراین سخن از جانب آقای امیراحمدی مسموع نیست.
بنابراین چرا این جریان سیاسی اکنون به چنین سخنان و رویکردهایی میدان می دهد؟
اکنون آقای هوشنگ امیراحمدی کارکرد خود را از دست داده و طبیعتا از وضعیت فعلی سیاست خارجی ناراضی است، زیرا تا پیش از این، این افراد از طریق همین دلالی و واسطه گری به امکاناتی دست پیدا می کردند و توجهی به آنان می شد، کما اینکه وزارت خارجه مرتب آنان را به ایران دعوت می کرد، آنان هم می آمدند و امکانات مالی و اعتبار سیاسی کسب می کردند. مساله اصلی این است که امروز با تحولاتی که در ایران روی داده، دوره این افراد و این نوع روابط سپری شده است. طبیعتا آقای امیراحمدی با عدم درک این تغییرات و گذشت زمان، یک عنصر ناراضی است. متاسفانه امروز آقای احمدی نژاد به طرف هرکسی که ناراضی است، دست دراز می کند. کما اینکه آقای سرافراز ناراضی بود که چرا خانمی که او به عنوان مشاور انتخاب کرده، فاقد صلاحیت دانسته شد. هرچند من معتقدم این خانم به سرویس اطلاعاتی انگلیس متصل است.
این تحلیل شما است یا اینکه اطلاعاتی در اختیار دارید؟
این خانم به عمان رفته و حرف سستی زده که من با یک شاهزاده عمانی ازدواج کردم، درحالی که این طور نیست و به نظر من ایشان در عمان با سرویس اطلاعاتی انگلستان پیوند خورده است. البته این پیوند از قبل بوده است. طبیعتا آقای سرافراز از اینکه به او گفته شد نزدیک ترین فرد به تو فرد قابل اعتماد نیست، ناراحت شد. اما به نظرم زمان و هم حرف ها و کنش های این خانم نشان داد که او آدم بسیار پر مساله ای است. در این شرایط، آقای احمدی نژاد از فردی که دچار خطا شده و چون با خطای او برخورد شده، ناراضی است، استفاده می کند. درباره آقای امیراحمدی هم به نظر می رسد او از بی توجهی به خودش ناراحت شده و انتظار دارد مانند گذشته او را با سلام و صلوات این طرف و آن طرف ببرند. وقتی این ها دیگر وجود ندارد، طبیعتا از آن طرف هم برای او جایگاهی قائل نمی شوند. بنابراین او ناراضی است و احمدی نژادی ها هم از این آدم ناراضی استفاده می کنند.
در گفت و گو با سرافراز نهادهای اطلاعاتی و صداوسیما زیر سوال رفت، در گفت و گو با آقای امیراحمدی هم وزارت خارجه و ساخت رسمی سیاست خارجی کشور، زیر سوال بردن و بی اعتبار کردن نهادهای رسمی چه آورده ای برای این جریان دارد؟
-حتی بالاتر از این ها، آقای هاشمی رفسنجانی را هم بی اعتبار کنند. حرف نامربوطی که آن خانم درباره مرحوم هاشمی رفسنجانی زد که او آدم امریکایی ها بود، برای رد گم کردن خودش است. قطعا این ادعا به مراتب برای او شایسته تر است تا برای آقای هاشمی رفسنجانی. آدم باید ساده لوح باشد که بپذیرد این خانم به همسری یکی از شاهزاده های عمان در آمده است، بلکه به همسری سرویس بیگانه در آمده است.
آقای امیراحمدی مدعی شده برجام توافق خسارت بار است و گفته اگر در ابتدای ریاست جمهوری ترامپ، یک هتل در کیش می ساختیم و اسم آن را «ترامپ پلازا» می گذاشتیم، به سهولت می توانستیم رابطه ایران و امریکا را عادی کنیم. آیا چنین نگاهی به حوزه سیاسی مسموع است؟
معمولا دلال ها چنین حرف هایی می زنند، نه آدم های سیاسی. زیرا دلال ها غالبا فهم سیاسی ندارند و فقط پیوند ایجاد می کنند. اتفاقا این حرف ها به خوبی روشن می کند که ایشان تصور می کند هیات حاکمه امریکا با یک هتل از این رو به آن رو می شود، درحالی که جهت گیری کلی امریکا در دوران ترامپ با دوران اوباما تغییر نکرده است. زیرا به باور من، سست کردن پایه های برجام در زمان اوباما شروع شد، زیرا هیات حاکمه امریکا تصور می کرد برجام توری خواهد بود تا بتوانند ایران را وارد دامی بکنند تا در نهایت سیاست های آن درقبال مسائلی چون رژیم صهیونیستی تغییر کند، اما این اتفاق نیفتاد. به همین دلیل در دوره اوباما سست کردن برجام آغاز شد. اما آقای ترامپ بسیار بسیار صریح، عریان و کودکانه مقابله می کند.
آقای امیراحمدی گفت در دوره اصلاحات نمی توانست وارد ایران شود، اما چه شد که باوجود مخالفت های جدی و اولیه احمدی نژاد با امریکا، در دولت های نهم و دهم باز به فردی مانند امیراحمدی میدان داده شد؟
در دوره احمدی نژاد انتظار داشتیم این مجاری بسته شود که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و آقای احمدی نژاد هم در همان دام قرار گرفت. ابتدا اشاره کنم که در زمان حضور آقای خرازی در نیویورک، بسیار به آقای امیراحمدی میدان داده می شد. من از کسانی بودم که به این میزان میدان دادن به این آدم ها انتقاد داشتم. معتقد بودم باید از این ها استفاده کرد، اما نه اینکه تا این اندازه به آنان اعتبار بدهیم، اما در دوران خرازی و و آقای ولایتی این اتفاق افتاد و من منتقد بودم. درباره آقای احمدی نژاد هم، بعد از جنجال 88، یک خلجان ذهنی در آقای احمدی نژاد ایجاد شد که حالا بهترین موقعیت برای تثبیت او در قدرت است. آقای احمدی نژاد به این جمع بندی رسید حالا که مشکلاتی برای نظام ایجاد شده، بهترین موقعیت است تا از این فضا برای خود بهره ببرد. تصور می کرد نظام با یک جریان سیاسی در تقابل قرار گرفته ودچار مشکل شده، پس حالا او می تواند برای خودش امتیاز بگیرد تا قدرت را در انحصار خودش در بیاورد و قدرت دیگر از دست او خارج نشود. اما تصور نمی کرد که رهبری نظام همزمان در دو جبهه درگیر شود؛ یعنی هم با آقای احمدی نژاد و هم عناصرتندروی اصلاح طلب.
رابطه با امریکا در کجای برنامه آقای احمدی نژاد برای انحصار قدرت قرار داشت؟
یکی از قدرت ها یا ابزارهای باطل، نفوذ امریکا در معادلات منطقه است و نیز معادلاتی که عده ای در داخل کشور خود را با قطب نمای امریکا تنظیم می کنند. به زعم آقای احمدی نژاد و برخی از اصلاح طلبان، اگر امریکا از آنان حمایت کند، می تواند در داخل کشور عده ای را با آنان پیوند بزند. لذا آقای احمدی نژاد در دو سال آخر دولت دوم خود بسیار آشکار بحث ضرورت عادی سازی روابط ایران و امریکا را مطرح کرد. در این دوره آقای احمدی نژاد اقتصاد را تقریبا رها کرده بود و بعد هم به صراحت برخی از وزرا را خدمت رهبری فرستاد که ما نمی توانیم کشور را اداره کنیم و باید با امریکایی ها از سر دوستی در بیاییم. بعدها که آقای مشایی صراحتا کارهایی درباره انگلیس کرد و اظهاراتی درباره اسرائیل داشت، همه برای این بود تا اعتماد امریکایی ها را نسبت به خود جلب کنند.
چرا این اعتماد جلب نشد؟
دلیل بی توجهی امریکایی ها این بود که هیچ عنصر سیاسی وزین داخل کشور از احمدی نژاد استقبال نکرد. احمدی نژاد با این موضع گیری ها نه تنها نتوانست از دیگران به سمت خود جذب کند، بلکه اطرافیان خود را هم از دست داد. نیروی بیگانه وقتی درباره یک جریان داخلی سرمایه گذاری می کند که شعاع داشته باشد. جریانی که دارد شعاع خود را از دست می دهد، ارزش سرمایه گذاری برای آنان نداشت. بنابراین اظهارات و رویکرد احمدی نژاد بیشتر تیپ هایی مثل زیباکلام یا هوشنگ امیراحمدی را جلب کرد.