عباس سلیمی نمین در یادداشتی با عنوان «پرده دوم تئاتر پاریس» نوشت:
رخدادهای فرانسه با گذشت زمان، اکنون با روشنی بیشتری قابل تجزیه و تحلیل است. صرفنظر از اظهارات یک سیاستمدار برجسته فرانسوی که اطلاعرسانی رسمی را قانع کننده نیافته و نشانههای دیگری ارائه داده است در همان روز اول حمله به دفتر مجله فرانسوی «شالی ابدو» در پاریس، قرائن قابل تأملی حکایت از وقوع پیشدرآمد امری داشت تا صحنه رویارویی ملل مسلمان با پایگاه صهیونیستی ایجاد شده در دل جهان اسلام را برهم زند.
بعد از بهکارگیری متحدان پنهان صهیونیستها میان رهبران کشورهایی چون عربستان، قطر و حتی ترکیه، برای درگیر کردن مسلمانان با مسلمانان، با هدف به فراموشی سپرده شدن جنایتها و قتلعام سازمان یافته در غزه از سوی نژادپرستان حاکم شده بر فلسطین اشغالی، این سناریوی دومی است که بر خرابههای سناریوی اول به اجرا درمیآید. لذا آنچه در پاریس رخ داد در واقع بهنوعی اذعان به شکست تلاشهای ذخیرههای مرتبط با صهیونیستها میان کشورهای اسلامی بود.
اکنون نوبت فعال شدن ذخیرههای صهیونیستها در کشورهای مسیحینشین است تا چالش کاذبی بیافرینند. با این وجود برخی تحلیلگران و سیاستمداران کمدقت وطنی با اعلام خطر مکرر به غرب که در نهایت آنان نیز قربانی تروریستهایی خواهند شد که خود پروراندهاند، در واقع بهنوعی تشخیص رخداد اخیر را سخت میکنند، زیرا در صحنه جدید صحنهگردانان ایجاد اختلاف بین فرق اسلامی همچنان میداندارند و نه قربانی.
کسانی که با ارائه چنین هشدارهایی میخواهند غرب و بهویژه اروپاییها را از استفاده از ابزار تروریزم منصرف نموده و به مواضع سیاسی تهران نزدیک سازند، مسائل را یکبعدی دیده و بهطور قطع در شناخت سرمایهداری سرکش و مهاجم تأمل لازم را مبذول نداشتهاند. این در حالی است که برخی صاحبنظران غربی، رخداد پاریس را با حادثه 11 سپتامبر از یک سنخ دانستهاند، از جهاتی میتوان چنین مقایسهای را قابل تأمل دانست.
تروریستهای تربیت شده در اردوگاههای آمریکایی در افغانستان، فقط متهم به انجام یک عملیات وسیع و پرسروصدا در واشنگتن شدند، از آن عملیات هوایی که طی آن دو هواپیمای غولپیکر به برجهای دوقلو کوبیدند، پاسپورتی از میان آتشی عظیم بهسلامت از آسمان بر دامن پلیس آمریکا نشست و هویت واقعی تروریستها را مشخص ساخت.
براساس نشانههای همین سند متقن!! برنامههای وسیع سرمایهداری سرکش کلید خورد و چند کشور اشغال نظامی شدند و بعدها بهصراحت گفته شد که این سناریو صرفاً برای فراهم آوردن مقدمات حمله به ایران یا به زانو درآوردن آن، بعد از در محاصره قرار گرفتن به اجرا درآمده بود. اما هشیاریها و استقامتها در تهران مانع از به ثمر رسیدن موجی از نظامیگری شد.
اما تروریستهایی که میتوانستند چنین عملیات وسیعی را صورت دهند چرا دیگر در آمریکا نشانی از آنان یافت نشد، بلکه صرفاً به یک عملیات محیرالعقول بسنده کردند!؟ همین یک عملیات برای قدارهبندی دبلیو. بوش کافی بود. نبود؟!
در پاریس نیز افرادی چون آدمکهای فیلمهای کارتونی نمایشی جاذب آفریدند و با حمله به دفتر یک مجله ناسیونالیست افراطی جنایتی را رقم زدند و سپس کارت شناسایی معتبری برای پلیس فرانسه از خود باقی گذاشتند. نیروهای امنیتی نیز بلافاصله به اجتماعی از مسلمانان حمله بردند و مقتدرانه و پیروزمندانه آنها را کشتند، تا سناریو راوی واحدی داشته باشد تا احتمالاً افکار عمومی دچار سردرگمی نشود که چگونه تروریستها کارت شناسایی معتبر از خود باقی گذاشتهاند و دهها سؤال دیگر.
پرده دوم این جنایت هولناک کمک مستقیم فرانسه به این مجله طرفدار نژادپرستی برای توهین مستقیم به پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) و حمایت کشورهایی چون انگلیس از چنین اقدام ضدبشری بهبهانه دفاع از آزادی بیان است. گویا آدرسها در کارت شناسایی به دست آمده از تروریستها آنچنان آشکار بوده که جناب پاپ نیز با اقدامی عاجل در مقام خنثیسازی هدف تروریستها؟! برای ایجاد درگیری بین اسلام و مسیحیت برمیآید. رهبر کاتولیکهای جهان در تور دیدارهای خود از کشورهای جنوب شرقی آسیا، ضمن محکوم ساختن توهین به پیامبر اسلام، مانع از گشوده شدن میدانی جدید برای صهیونیستها در اروپا میشود.
آیا صهیونیستها قادر خواهند بود جماعتی جز نژادپرستان افراطی مسیحی را در اروپا با خود در جنایتی جدید همراه سازند؟ چهکسانی میخواهند رشد مسلمانان و اسلامگرایی را در اروپا، تهدیدی عاجل برای مسیحیان ترسیم کنند و آیا قرار گرفتن قشر منفوری چون نژادپرستان افراطی در اروپا در برابر مسلمانان موجب تقویت اسلام خواهد شد یا تضعیف آن؟
آیا دولتهایی چون دولت فرانسه در پوشش ابزارهایی چون داعش قادر خواهند بود تئاتر ضدتروریسم در پاریس را با شرکت هنرپیشگانی چون نتانیاهو برای عینی ساختن یک تهدید ملی دنبال کنند؟
آیا ملت فرانسه بعد از پی بردن به ابعاد پنهان بازی برخی از دولتمردان خود در میدان نژادپرستان حاکم شده بر فلسطین، بر خشم خود از دولت نخواهند افزود؟
آیا این خشم با پلیسی کردن فضای سیاسی فرانسه علیه یک تهدید کاذب قابل کنترل خواهد بود؟
اینها بخشی از سؤالاتی است که دولتمردان فرانسه و انگلیس قبل از آنکه زمان از دست رود باید به آن بیندیشند.