مدير مسئول محترم روزنامه اعتمادجناب آقاي حضرتي
باسلام، لطفاً در پاسخ به اظهارات آقاي حمزه كرمي (از مسئولان دانشگاه آزاد) توضيحات ذيل را براساس قانون مطبوعات جهت اطلاع خوانندگان منعكس فرمائيد.جناب آقاي حمزه كرمي، كه خبرنگار محترم روزنامه اعتماد وي را يكي از «مرداني» ميخواند كه «در حلقه اطرافيان و معتمدان دكتر عبدالله جاسبي جاي دارد» در ارتباط با اخراج فرزندم از دانشگاه آزاد ميگويد: «پسر ايشان تا آنجايي كه اطلاع داريم مدرك ليسانس نگرفته و ايشان آمده در فوقليسانس شركت كرده و بعداً به همين روالي كه در دانشگاه وجود دارد كه يك كسي مدرك ليسانسش را ارائه بدهد... در حالي كه تحصيل ايشان منتهي به ليسانس نشد. يعني مدرك به ايشان داده نشده است كه مدرك ليسانساش را به آن مقطع بالاتر ارائه بدهد. در نتيجه مقطع بالاتر قبولي ايشان را زير سؤال برده و اين مسئله كاملاً قانوني است... اتفاقاً من تا آنجايي كه ميدانم آقاي جاسبي از اينكه چرا پسر آقاي سليمينمين به اين سرنوشت دچار شدند از اين منظر ناراحت هستند چرا كه اين را در شأن خودشان نميدانند كه مثلاً با سرنوشت يك جوان بازي كنند.» (ويژهنامه روزنامه اعتماد، سهشنبه 26 آذر 87 ، ص9)اولاً؛ براي اينكه مشخص شود كه اتفاقاً شأن آقاي جاسبي در اين حد قرار دارد كه با سرنوشت يك جوان بازي كند و ليسانس و فوق ليسانساش را باطل سازد، مناسب است نامه دانشگاه آزاد واحد تهران مركز را خطاب به رياست اداره كل وظيفه عمومي نيروي انتظامي تهران بزرگ، به چاپ رسانيد تا شأن كسي كه خود را رياست دانشگاه آزاد ميخواند روشنتر گردد. همانگونه كه در نامه شماره 17535 مورخه 9/3/86 (پيوست 1)
كاملاً مشخص است، فرزندم در تاريخ 19/11/85 دوره كارشناسي رشته مديريت بازرگاني را به پايان برده و «فارغالتحصيل» شده است. همچنين دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات طي نامه مورخه 30/7/86 (پيوست 2)
به معاونت وظيفه عمومي تهران بزرگ اعلام ميدارد كه فرزندم در دوره كارشناسي ارشد رشته روابط بينالملل آن دانشگاه پذيرفته شده است كه بر اين مبنا از سوي اداره وظيفه عمومي، معافيت تحصيلي براي مشاراليه صادر ميگردد. لازم به ذكر است كه فرزندم ترم اول كارشناسي ارشد را با معدل 17 در سال 86 به پايان رسانده است (پيوست 3)
و در سال جاري نيز مشغول ادامه تحصيلات خود بود كه در اواخر اين ترم، انتقادات اينجانب، آقاي رئيس را به اين وادي كشانيد كه شأن خود را در حد بازي با سرنوشت يك جوان تنزل بخشد!
ثانياً؛ اگر به فرض، فرزند اينجانب بدون داشتن مدرك ليسانس در دوره فوق ليسانس پذيرفته شده و ثبت نام كرده است (كه البته جزو محالات ميباشد) و نزديك به دو سال مسئولان محترم دانشگاه آزاد، فريب خوردهاند! براستي چرا بايد آقاي جاسبي از اينكه ايشان به چنين سرنوشتي دچار شده ناراحت باشد و به اصطلاح بر قرباني خود اشك تمساح بريزد؟! آيا مكدر شدن وجدان آقاي جاسبي جز به اين دليل است كه با سرنوشت يك جوان بازي كرده و ليسانس و فوقليسانساش را صرفاً به خاطر انتقادات پدر وي نابود ساخته است. ثالثاً؛ اگر «مرداني» در اطراف آقاي جاسبي وجود داشتند كه توجيهگر هر مفسدهاي نبودند، وي دچار چنين سقوطي نميشد كه با سرنوشت جواناني كه در چنگال وي چون اسيرانند، بازي كند.هنوز صدها دانشجو در سالن اجتماعات دانشگاه تهران فراموش نكردهاند كه فردي به نام آقاي بدرقه همانند آقاي كرمي در مقام دفاع از آقاي جاسبي پشت تريبون قرار گرفت و به عنوان يك دانشجو اعلام كرد: «من دست جاسبي را به خاطر خدماتش ميبوسم.» تنها به فاصله يك ماه، اين فرد بدون برخورداري از هيچگونه صلاحيت علمي و مديريتي، به رياست دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر گماشته شد و در زمره مردان!؟ همراه آقاي جاسبي قرار گرفت.رابعاً؛ آيا چنين رفتاري بر همگان روشن نميسازد كه وقتي آقاي جاسبي ميتواند سوابق تحصيلي دانشجويان دانشگاه آزاد را به طرفهالعيني نابود سازد، به طريق اولي ميتواند به يُمن داشتن چنين مردان!؟ دست بوسي، به سهولت مدارك تحصيلي متنوعي را براي وامدار ساختن مسئولان ذينفوذ صادر كند.خامساً؛ اين نكته بر اهل نظر پوشيده نيست كه در سيستم مديريتي طراحي شده آقاي جاسبي، هيچ كاري جز به فرمان وي صورت نميگيرد، ضمن اينكه برخي دستاندركاران واحد علوم و تحقيقات در پاسخ بعضي از مسئولان كه پيگير ماجراي اخراج فرزندم بودهاند، به صراحت اعلام كردهاند دستور چنين اقدامي را (بازي با سرنوشت يك جوان) مستقيماً از آقاي جاسبي دريافت داشتهاند. بنابراين پرواضح است كه با ريختن اشك تمساح، چنين پروندههاي سياهي از نگاه تيزبين جامعه مخفي نخواهد ماند. با تشكر مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران عباس سليمينمين