تاريخ: يكشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۸۴
نام نویسنده: مسعود رضائي
آقاي دكتر احمدينژاد در جريان مسافرت به نيويورك براي شركت در مجمع عمومي سازمان ملل، در گفتگويي با شبكه آمريكايي سيانان و خبرنگار معروف آن خانم كريستين امانپور حضور يافت كه البته جاي تعجب و تأسف فراوان داشت. پس از اين مصاحبه، عدهاي در داخل كشور با اشاره به نوع حركات و رفتار خبرنگار سيانان و نيز سؤالات مطروحه توسط وي، خواستار برخورد وزارت ارشاد با اين خبرنگار شدند و در اين راستا ممنوعيت ورود او به ايران را درخواست كردند. اما سؤال اين است كه براستي اعتراض ما بايد متوجه بيگانگان باشد يا دوستان؟
چرا رئيسجمهور كشورمان در ابتداي كار خويش و در طول مسافرتي كه نگاه بسياري از خبرگزاريها و شبكههاي تلويزيوني خارجي متوجه ايشان است، به گفتگو با شبكه معلومالحال(!) سيانان ميپردازد؟ و سؤال بزرگتر و مهمتر و تعجببرانگيزتر اين كه چه طرحي، چه برنامهاي، چه تدبيري، چه فرهنگي، چه انگيزهاي و چه دليل و علتي در كار است كه هم آقاي خاتمي و هم آقاي احمدينژاد را – عليرغم تفاوت ديدگاههاي فرهنگي و سياسي- درست در ابتداي كار خويش و در زماني كه نام و آوازه آنها در اوج خود قرار دارد و نگاه افكار عمومي دنيا به سوي آنهاست، به پاي ميز مصاحبه سيانان و خانم امانپور ميكشاند؟
ميتوان تصور كرد كه پاسخ اين سؤال از سوي ترتيب دهندگان اين مصاحبه چيست: سيانان يك شبكه معروف و معتبر جهاني است كه در سراسر دنيا بينندگان فراواني دارد و ما بايد از اين موقعيت براي ابلاغ پيام خود و حتي نقد عملكردها و سياستهاي آمريكا و اسرائيل بهره جوييم. چه از اين بهتر؟
اما اين اوج سادگي و سادهانديشي است. يعني سيانان و گردانندگانش آنقدر خنگ و ببو تشريف دارند كه نميدانند چه موقعيت و امتيازي را در اختيار ما قرار ميدهند و يا شايد آنقدر آزاده و آزادانديش و حقطلب هستند كه اجازه ميدهند هر حرف حقي ولو آن كه به ضررشان باشد از طريق امپراتوري خبري آنها در جهان پخش شود و كام تشنهلبان حقطلب را سيراب گرداند؟!
مشكلي كه چنين پاسخها و تحليلهايي دارد، ناشي از جزءنگري آنهاست بدين معنا كه آنها به جاي اين كه يك كليت به نام شبكه سيانان و مجموعه سياستها و برنامهها و تأثيرگذاريهاي آن را ببينند و تجزيه و تحليل كنند، صرفاً به پخش چند دقيقه صحبتهاي رئيسجمهور از اين شبكه- آن هم البته با حواشي خاص خود- چشم ميدوزند و به اين دل خوش ميكنند كه در اقصي نقاط جهان، بينندگان بسياري اين تصوير و صدا را دريافت كردهاند و لابد با همين مقدار نيز، هدايت شدهاند و عنقريب است كه بساط ظلم و ستم استكبار جهاني را برهم زنند!
اما نه چنين است. برنامهريزان سيانان آنقدر هم كه ما تصور ميكنيم، كودن نيستند. آنها كار را به گونهاي پيش ميبرند- چه در خلال ضبط برنامه و چه در نحوه تدوين و پخش آن- و نيز چارچوب كلي برنامههاي خود را به گونهاي طراحي و اجرا ميكنند كه اثربخشي سخنان رئيسجمهور ما و يا ديگراني از اين قبيل را به حداقل و بلكه صفر كاهش دهند و در اين ميان تنها يك چيز باقي بماند: كسب اعتبار براي اين شبكه.
امروز شبكه سيانان به عنوان يك شبكه معتبر جهاني شناخته ميشود. طبعاً بخشي از اين قضيه به خاطر امكانات گسترده فني و تكنولوژيك آن است. اما بخش ديگري از آن به محتواي برنامههاي آن از جمله گفتگو با شخصيتهاي برجسته جهاني برميگردد. آقايان خاتمي و احمدينژاد به گفتگو با اين شبكه مينشينند و بلافاصله نام آنها در فهرست مصاحبهشوندگان اين شبكه ثبت ميشود و بر اعتبار آن ميافزايد. اين اعتبار به نوبه خود ديگر شخصيتهاي مهم را نيز به پاي ميز مصاحبه اين شبكه خواهد كشانيد و همين طور الي آخر. بنابراين ملاحظه ميشود چرخهاي به وجود آمده است كه گويي مانند يك گرداب مهيب، همه را به سوي خود ميكشد و در اين ميان تفاوتي هم بين دوم خرداديها و سومتيريها وجود ندارد.
اگر كمي دايره ديدمان را وسيعتر كنيم ميتوانيم ملاحظه كنيم كه همين مسئله در رابطه با كليت غرب نيز وجود دارد و بدين لحاظ است كه «نگاه به شرق» اگرچه بارها و بارها مطرح گرديده، اما عملي نشده است. در واقع به نظر ميرسد طرح مسئله «نگاه به شرق» بسان يك جمله تهديدآميز از سوي ما براي ترساندن غربيها درآمده تا بلكه بدين وسيله آنها توجه بيشتري به ما بكنند و متأسفانه از آنجا كه غرب هم دست ما را در اين بلوف زني خوانده است، واكنش مطلوبي از خود نشان نميدهد. مگر چند بار و براي چه مدتي ميتوان از يك بلوف استفاده كرد؟ سالهاست كه به انحاي گوناگون شاهد كارشكنيها، ناجوانمرديها و عملكردهاي واقعاً خصمانه انگليس و فرانسه و برخي ديگر از كشورهاي اروپايي در قبال كشور و انقلابمان بودهايم. اما اين همه چه تأثيري بر روابط اقتصادي فيمابين داشته است؟ اين كشورها چه مقدار از كسب سودهاي هنگفت خود در ايران محروم شدهاند؟ واردات از اين كشورها چه ميزاني كاهش يافته است؟ طبيعي است كه همه اين قضايا مورد تجزيه و تحليل دقيق آنها قرار ميگيرد و بدين طريق آن سوي حرفها و شعارها و ادعاهاي ما را برايشان روشن ميسازد.
بنده چنين ادعايي ندارم كه عملي ساختن شعار «نگاه به شرق» با توجه به جميع جهات مسائل داخلي و بينالمللي، كار سهل و آساني است. اما حداقل ماجرا اين است كه ميتوانيم از بخشهاي سهل و آسان آن شروع كنيم. چه كاري سهلتر و آسانتر از اين كه به جاي گفتگو با شبكه آمريكايي سيانان، مثلاً با يك شبكه خبري متعلق به كشورهاي شرقي مثل ژاپن، چين، هند و يا حتي روسيه مصاحبه ميكرديم؟ اين كه بعدها چنين مصاحبههايي صورت گيرد، ديگر چندان مهم نيست. مهم آن بود كه رئيسجمهور در اولين روزهاي كاري خود و در اولين مسافرت خارجي و در اوج توجه جهاني، مبادرت به چنين كاري ميورزيد، و چه خوب بود اگر در همين ابتداي كار پاسخ «نه» به سيانان داده ميشد.
حال كه سخن به اينجا رسيد اجازه دهيد از زاويه ديگري نيز به اين مسئله بنگريم. به ياد داريم كه در زمان رقابتهاي انتخاباتي، روزنامه شرق در چارچوب مصاحبه با كليه كانديداهاي رياستجمهوري، به سراغ اقاي احمدينژاد نيز رفت و عليرغم تمام اصراري كه به عمل آورد، از ايشان پاسخ «نه» شنيد. طبعاً ميتوان تصور كرد كه چرا آقاي احمدينژاد حاضر به مصاحبه با اين روزنامه نشد. اما آنچه كه بنده نميتوانم براي آن پاسخي بيابم اين است كه چرا چنين پاسخي به سيانان داده نشد؟ مگر نه اين كه روزنامه شرق هر چه باشد، شبكه آمريكايي سيانان به مراتب از او «هرچهتر» است؟
بيان اين مسائل به معناي ناديده گرفتن آثار و تبعات بسيار مثبت و چشمگير حضور آقاي دكتر احمدينژاد در سازمان ملل متحد و دفاع مؤثر ايشان از حقوق ملت ايران نيست. اما به هر حال چشم فروبستن بر پارهاي نقصها و اشكالات نيز بيترديد پيامدهاي خوب و خوشايندي دربر نخواهد داشت.
استدعاي بنده از رئيسجمهور آن است كه مرور و تأملي بر اين واقعه داشته باشند. اگر به اين نتيجه رسيدند كه اقدامي اشتباه صورت گرفته است، دستور دهند تا به طور جدي و دقيق مكانيسمي كه منجر به اين گفتگو شد- اعم از روندها و روالهاي اداري تا اشخاص و مسئولان ذيربط- مورد بررسي، شناسايي و اصلاح قرار گيرد چراكه اين مكانيسم در جاها و امور ديگر نيز ميتواند فعال شود. ضمناً براي روشن شدن قضايا، بهتر آن است كه مروري بر مكانيسم به اجرا درآمدن گفتگوي آقاي خاتمي با سيانان نيز صورت گيرد. مسلماً نتايج حاصل از اين مرورها و بررسيها، بسيار مفيد و كارساز خواهد بود.