تاريخ: شنبه ۱ شهريور ۱۳۸۲
نام نویسنده: مسعود رضائي
بسمهتعالي
تهران و ضرورت اتخاذ الگوي تراكم در ارتفاع
انسانها همواره براي سامان بخشيدن به محيط زيست و محل اسكان خود اهميت زيادي قائل بودهاند و لذا در طول تاريخ مشاهده ميكنيم كه در اين زمينه تلاشهاي بسياري در جوامع مختلف صورت گرفته و آثار به جا مانده ارزشمند و بعضاً حيرتآوري از نحوه معماري شهرها را ميتوان در اقصي نقاط جهان مشاهده كرد.
بيترديد امروز با توجه به افزايش چشمگير جمعيت - به ويژه در كشور ما طي دو دهه اخير - و تراكم بيش از حد نفوس در شهرها، بسيار بيشتر از گذشته بايد براي نحوه شهرسازي اهميت قائل شويم و هرگونه بيتوجهي به اين مسئله، حتي ممكن است به مختل شدن زندگي در شهر و ايجاد بحرانهاي گوناگون بيانجامد.
بدين لحاظ در اين مقال نيز به ارائه طرحي در زمينه نحوه شهرسازي با توجه به مقتضيات حال و آينده پرداخته شده است. از طرفي در اينجا بحث بر تهران متمركز گرديده، به دليل اين كه در واقع تهران امروز، آيندة نه چندان دور بسياري از شهرهاي در حال توسعه كشورمان به شمار ميآيد و چنانچه بتوان طرحي قابل قبول براي اصلاح وضعيت اين شهر بزرگ ارائه داد، ميتوان اميدوار بود كه در ديگر مناطق كشور نيز مورد الگوبرداري واقع شود.
الف - كليات
1- «شهر ما خانه ماست»، شعار بسيار زيبايي است كه در درون خود حقايق زيادي را نهفته دارد. انسانها به خصوص در شرايط امروزي، شايد بيشترين بخش عمر خود را در خارج از خانه و به نوعي در سطح شهر ميگذرانند. بنابراين شهرهاي امروزي بايد به گونهاي باشند كه آدمي در سطح آن نيز احساس راحتي و آرامش داشته باشد، در غير اين صورت تلخي زندگي بيش از پيش در كام او ريخته خواهد شد. اين وضعيتي است كه متأسفانه ما امروز با آن مواجهيم. محيط شهري ما، چه از لحاظ شكل و فضاي ظاهري و چه به لحاظ پاكيزگي و سهولت رفت و آمد در آن، نه تنها هيچگونه نقشي را در برداشتن و زدودن تألمات روحي و جسمي شهروندان ايفا نميكند بلكه خود به صورت يكي از عوامل اصلي فرسايش روح و جسم ساكنان آن درآمده است. بنابراين بايد فكري اساسي به منظور اصلاح اين وضعيت كرد.
2- واقعيت اين است كه ما امروز در شهرهايي زندگي ميكنيم كه در طول حدود يك قرن گذشته بتدريج از حالت ده و قصبه به صورت شهرستان و شهر درآمدهاند، ضمن آن كه از همان ابتدا دورانديشيها و برنامهريزيهاي سنجيده براي آيندة اين مناطق وجود نداشته و لذا در هر برههاي، بخشي به آنها اضافه گرديده است. به همين دليل اشكالات و مشكلات فراواني در شهرهاي ما و عليالخصوص تهران وجود دارد كه مسلماً بسادگي قابل رفع نيستند و اصلاح وضعيت موجود نياز به زمان و سرمايه فراواني دارد.
3- گسترش شهرها، خود معلول واقعيت بزرگتر و پراهميتتري به نام «افزايش جمعيت» است. شايد بتوان گفت طي بيش از دو دهه گذشته، كشور ما يكي از بالاترين نرخهاي رشد جمعيت را در جهان داشته است و طبعاً با اضافه شدن نفوس و همچنين به دليل برخي مسائل ديگر، شاهد گسترش شهرها و به ويژه تهران بودهايم. اما اين گسترش شهر، به صورت برنامهريزي شده و براساس الگوي خاصي نبوده است. به عبارتي، در طول زمان، فشار جمعيت، مرزهاي جغرافيايي شهر را به طرف بيرون هْل داده و محلهها و مناطق جديدي، پشت سر هم شكل گرفتهاند. البته ناگفته نماند كه با تلاش قابل تقدير مسئولان مربوطه، به هر حال، امكانات و تسهيلاتي به مرور زمان براي اين مناطق فراهم شده است اما از آنجا كه الگوهاي معماري و شهرسازي متناسب با افزايش جمعيت طي دو دهه گذشته وجود نداشته، لذا مسائل و مشكلات زيادي همچنان باقي است.
4- براي رهايي از اين وضعيت و سامان يافتن امر شهرسازي، نياز جدي به يك طرح و الگوي كلي و جامع وجود دارد. از طرفي با توجه به بالا بودن هزينه ساخت ابنيه و تأسيسات شهري و همچنين پردوام بودن آنها، طرحي كه براي شهرسازي ارائه ميشود حداقل بايد دورنما و چشماندازي 50 ساله داشته باشد. در واقع ما بايد طبق يك طرح جامع بدانيم كه با توجه به جميع جهات و مسائل موجود، قصد داريم شهرهايمان به چه شكل و صورتي درآيند و حد و حدود آنها تا كجا باشد. قطعاً چنين طرح و تصويري، با توجه به زمانبر بودن تحولات ساختاري در شهرهاي موجود، با چشماندازي كمتر از 50 سال، قابل ارائه نيست. بديهي است پس از مشخص شدن اين طرح، آنگاه برنامههاي كوتاه مدت و ميان مدت كه در راستاي تأمين آن هدف قرار دارند بايد طراحي و به اجرا گذارده شوند. به اين ترتيب گامهايي كه براي رفع مشكلات انباشته شده و رسوب كرده در تهران و شهرهاي بزرگ، برداشته ميشوند و اقداماتي كه براي رفع نيازها و حوائج فوري صورت ميگيرند، از حالت پراكندگي و بيربطي با يكديگر خارج شده و به صورت حركتهايي هماهنگ درميآيند كه در نهايت طي چند دهه به پياده شدن طرح و تصوير كلي مصوب، ميانجامند.
5- براي موفقيت در تحقق «طرح كلي و جامع» به دو شرط اساسي بايد توجه داشته باشيم. شرط نخست آن كه براي تدوين اين طرح، تمامي بنيه و توان علمي، فرهنگي و تخصصي خود را به كار گيريم و تمامي جوانب قضايا را مورد بررسي قرار دهيم تا بتوانيم طرحي را با حداكثر دقت و سنجيدگي تهيه نماييم، و شرط دوم اين كه پس از تهيه و تصويب چنين طرحي، زمينهها و لوازم ثبات آن را فراهم آوريم، به گونهاي كه همگان در حال حاضر و آينده، خود را ملزم به گام نهادن در اين مسير بدانند. البته منظور از ثبات برنامه، اين نيست كه امكان هيچگونه تغيير و تحولي در آن نباشد. طبعاً در يك برنامهريزي فعال، بايد بتوان بر مبناي شرايط و مقتضيات روز، قدرت مانور داشت اما حد و حدود اين مانورها نبايد به گونهاي وسيع باشد كه اصل طرح را نيز ناديده بگيرد چراكه در اين صورت، مجدداً دچار روزمرگي خواهيم شد و طرحهاي ناپخته و ناتمام متعددي با هزينههاي هنگفت و دستاوردهاي اندك و بلكه منفي، بر دوش ملت بار خواهد شد.
6- «طرح كلي و جامع» بايد مبتني بر واقعيات و مقتضيات روز و آينده باشد و به همين لحاظ، چه بسا رنگ و لعاب سنتشكني به خود بگيرد اما اين مسئله نبايد موجب نگراني و اعتراض گردد. بيترديد برخي از سنتها به ويژه در حوزه فرهنگ از احترام و حتي قداست برخوردارند و به هيچ وجه نبايد اجاز داد تا خدشهاي به آنها وارد آيد اما بسياري از سنتها نيز در حوزه تمدني و امور عرفي قرار دارند كه در زمانهاي قديم بنا به مقتضيات آن روز شكل گرفتهاند و از هيچگونه تقدس ذاتي برخوردار نيستند و لذا با بروز شرايط و امكانات جديد ميتوان آنها را به كنار نهاد و آنچه منطبق با مقتضيات روز است را برگزيد. به عنوان نمونه زماني براي مسافرت از اسب و قاطر استفاده ميشد و زماني با پيشرفت علم و تكنولوژي، وسايل سريعتر و راحتتري مانند اتومبيل و قطار و هواپيما در دسترس بشر قرار گرفت. اما آيا ميتوان به بهانه حفظ سنتها، از اين وسايل چشم پوشيد و همچنان اصرار بر استفاده از اسب و قاطر داشت؟
در حوزه مسائل شهر و شهرسازي نيز مسئله به همين ترتيب است. ما امروز با شرايط جديدي مواجهيم كه داراي تفاوتهاي اساسي با گذشته است. در گذشته، جمعيتي نسبتاً كم در سرزمين ايران ميزيستهاند و امروز جمعيتي انبوه و متراكم در اين آب و خاك حضور دارند. از طرفي، در گذشته سطح دانش فني و ابزارهاي موجود براي احداث ابنيه و تأسيسات، در سطحي پايين قرار داشت ولي امروز، هم به لحاظ دانش فني و هم به لحاظ ابزار و تكنولوژي، امكانات بسيار بيشتري را در اختيار داريم. با توجه به اين مسائل، آيا همچنان بايد به بهانه حفظ سنتهاي عرفي گذشته، بر مقتضيات روز چشم فروبنديم؟
7- اينك متولدين پرتعداد سالهاي 59 و 60، سومين دهه زندگي خود را آغاز كردهاند و در آستانه تشكيل زندگي جديد و طبعاً نياز به مسكن مستقل هستند و به دنبال آنها امواج جمعيتي متولدين سالهاي بعد نيز يكي پس از ديگري در راه است. بنابراين، حتي گذشته از مسائل ديگر، صرفاً نياز اين امواج جمعيتي به مسكن، خود ميتواند به عنوان عاملي مهم براي آغاز يك دوران جديد در حوزه شهرسازي به شمار آيد. مسلماً در صورتي كه ما طرح و الگوي كلي و جامعي در دست داشته باشيم، خواهيم توانست در دوران جديد، كنترل لازم را بر اوضاع و احوال اعمال كرده و از بروز نابسامانيها جلوگيري به عمل آوريم و اما چنانچه روزمرگي پيشه سازيم، اين امواج، چنان ضربات سهمگين و دامنهداري را بر پيكره شهرسازي در كل كشور وارد خواهد آورد كه شايد ديگر امكاني براي اصلاح و بازسازي وضعيت برايمان باقي نماند. بنابراين بايد توجه داشت كه ما وقت و فرصت زيادي در اختيار نداريم و اگر سرعت عمل به خرج ندهيم، در ورطهاي گرفتار ميآييم كه رهايي آن نزديك به غيرممكن خواهد بود.
8- نقش «مردم» در تحقق تمامي برنامهها و از جمله طرح جامع شهرسازي، بسيار اساسي و مهم است. اگر مردم به صحت و كارآمدي يك طرح اطمينان يابند و نسبت به مسئولان مربوطه نيز اعتماد داشته باشند، آنگاه خواهيم ديد كه همياري و همكاري مردم در اجراي آن طرح، براستي معجزه ميكند. بنابراين مسئولان مربوطه بايد توجه داشته باشند كه هم در مراحل تدوين و تصويب طرح جامع و هم پس از آن، بيشترين تلاش را براي در جريان امور قرار دادن مردم به كار بندند و با گفتار و كردار صادقانه و دلسوزانة خويش، اعتماد آنها را به طرح مزبور و مسئولان اجرايي آن جلب نمايند. در اين صورت شكي در موفقيت آن طرح نخواهد بود.
ب - طرح جامع پيشنهادي در مورد تهران
تهران و همچنين ديگر شهرهاي بزرگ كشور، امروز از مشكلات عديدهاي رنج ميبرند؛ آلودگي هوا، ترافيك سنگين، كمبود شديد فضاي سبز و تفريحي، خيابانها و كوچههاي كم عرض و موارد متعدد ديگر. لذا طرح و الگوي جامع پيشنهادي براي سامان بخشيدن به اين شهرها بايد به گونهاي باشد كه ضمن رفع اين مشكلات، فضا و محيط زيستي متناسب با شأن و كرامت انساني شهروندان و هموطنان را در طي زمان فراهم آورد.
1- شهر تهران كه روزگاري از آن به عنوان يكي از قصبات ري نام برده ميشد، امروز دشتي وسيع و بزرگ را به اشغال خود درآورده و عنقريب است كه فاصله خود را از سمت غرب تا كرج، از سمت جنوب تا حسنآباد و از سمت شرق تا رودهن به صفر برساند و چه بسا اگر از سمت شمال رشته كوه البرز حائل نبود، اينك اين شهر مرزهاي خود را از اين سو نيز به دامنههاي سرسبز و خوش آب و هواي خزر رسانيده بود. بديهي است اين روند گسترش افقي نامتعارف كه اخيراً نيز به دليل وضع قواعد جديدي در فروش تراكم، سرعتي سرسامآور به خود گرفته است، هزينههاي هنگفتي را بر مردم و مسئولان بار ميكند كه شرح آن خود نياز به بحث مفصلي دارد.
اين درست است كه طي سالهاي اخير، كشور ما با افزايش بيرويه جمعيت مواجه بوده اما آيا براستي در قبال اين واقعه و به منظور تأمين مسكن براي شهروندان، هيچ راه ديگري جز گسترش افقي شهر وجود نداشته است؟
2- اگر دقت كنيد، ملاحظه ميفرماييد كه الگوي شهرسازي در تهران عبارت است از احداث بناهاي كم ارتفاع چسبيده به يكديگر و شكلگيري كوچههايي با عرضهاي متفاوت و همچنين خيابانهايي كه به عنوان خطوط مواصلاتي شهر به حساب ميآيند. البته احياناً فضاي سبزي هم در گوشه و كنار به چشم ميخورد كه به نسبت جمعيت و وسعت شهر، چندان قابل اعتنا نيست، هر چند وجود همين مقدار، بسيار مغتنم است.
اين الگو كه متعلق به اوايل دوران شكلگيري «شهر تهران» يعني حداقل حدود يكصد سال پيش است، همچنان به همان ترتيب مورد عنايت و رعايت قرار دارد. البته ناگفته نماند كه در آن دوران، تهران شهري سرسبز و خوش آب و هوا بود با خانههايي وسيع و حياطهايي بزرگ كه اگر هم به يكديگر چسبيده بودند اما در عين حال، چيزي از سرسبزي شهر كاسته نميشد. همچنين وسعت شهر، چندان زياد نبود و مناطق اطراف آن كه امروز ديگر سالهاست جزو شهر شدهاند، به باغات و زمينهاي كشاورزي اختصاص داشت و لذا چيزي به نام آلودگي هوا اساساً براي اين شهر معنا نداشت. اما به مرور زمان كه جمعيت افزايش يافت و وسعت حياطها رو به كاهش گذارد و مناطق حاشيهاي شهر از باغ و بستان به محلههاي جديد با خانههاي كوچك و انبوه تبديل شد و علاوه بر اينها، با سرعت و شدتي چشمگير بر تعداد عوامل آلاينده محيط زيست نيز افزوده گشت، همچنان همان الگوي قديمي مورد عمل قرار گرفت و كسي به اين فكر نيفتاد كه با ادامه گسترش افقي شهر، دامنه آن به كجا كشيده خواهد شد و شهروندان چنين شهري با چه معضلاتي مواجه خواهند گشت؟
3- در حقيقت، آنچه تاكنون به عنوان الگوي شهرسازي ما قرار داشته، «تراكم در سطح» بوده كه شايد بتوان عمدهترين دليل آن را وجود زمين به مقدار فراوان در اطراف هسته اوليه شهر تهران و ديگر شهرهاي بزرگ به شمار آوريم. اما امروز كه به دليل وسعت بيرويه شهرها، با مجموعهاي از مشكلات مواجه شدهايم و مشكلات بزرگتر و بيشتري را نيز در صورت ادامه اين روند در پيشرو خواهيم داشت، بايد دست به سنتشكني در اين زمينه زده و به الگوي «تراكم در ارتفاع» روي آوريم؛ يعني احداث ساختمانهايي با ارتفاع زياد كه در زميني با مساحت اندك، زيربنايي بسيار زياد را در اختيار ما قرار ميدهد.
به عبارت صريحتر، ما بايد بهرهوري زياد از زمين را دستور كار خود قرار دهيم و بدين خاطر، ساخت ساختمانهاي بلند مرتبه يا باصطلاح «برج» را به عنوان يك الگوي كلي براي احداث بناهاي جديد در شهرهاي خود در نظر بگيريم. البته هنگامي كه نام «برج» به ميان ميآيد، به صورت محسوسي شاهد واكنش منفي قاطبه مردم نسبت به اين امر هستيم. دلايل اين مسئله را در چند مورد ميتوان خلاصه كرد:
الف - نخست آن كه برجسازي، منطبق با فرهنگ اسلامي و معماري سنتي ما قلمداد نميشود و نوعي الگوبرداري از معماري و حتي فرهنگ غربي به حساب ميآيد. لذا واكنش منفي نسبت به برجسازي را بايد در واقع واكنشي در قالب موضعگيري در برابر فرهنگ و تمدن غربي محسوب داشت. اين نوع واكنش قطعاً ناشي از مخلوط كردن قضايا با يكديگر و استنتاجات نادرست از آنهاست. ما امروزه از انواع كالاها و منصوعات و محصولات غربي استفاده ميكنيم و در قبال اين مسئله هيچگونه واكنش منفي نيز از خود نشان نميدهيم. اما چگونه است كه اگر بخواهيم بر مبناي ضرورتهاي زيست محيطي و چارهجوييهاي منطقي و عقلاني خودمان براي حل بسياري از معظلات، به بلندمرتبه سازي روي آوريم، اين مسئله در قالب الگوبرداري از غرب به حساب ميآيد؟ جان كلام در اين زمينه آن كه اگر روزگاري ساكنان مغرب زمين با توجه به نيازها و ضرورتها، به برجسازي روي آوردند، اين دليل نميشود كه ما در شرايط كنوني، صرفاً به اين خاطر كه كساني زودتر از ما به اين راهحل منطقي دست يافتهاند، بكلي آن را مطرود بدانيم و به راهحلهاي ناشي از تعقل و تفكر خودمان، پشت پا بزنيم.
از طرفي برجسازي به معناي محو معماري اسلامي نيست. در كشور ما ابنية بسياري در قالب معماري اسلامي ساخته شده است كه همچنان ميتوانند پابرجا باشند و معرف پيشينه ما در اين زمينه به حساب آيند. ضمن آن كه چرا به اين مسئله فكر نكنيم كه ما ميتوانيم معماري اسلامي را در ساخت برجها و ساختمانهاي مرتفع نيز به كار گيريم و الگوي جديدي از اين نوع ابنيه را به جهانيان معرفي كنيم.
ب - دليل دوم براي واكنش منفي در قبال برجسازي، به حوزه مسائل فرهنگي و اخلاقي و اجتماعي برميگردد. بخشي از مسائل در اين حوزه ناشي از فقدان فرهنگ احترام به حقوق همسايگان در يك مجتمع مسكوني است كه متأسفانه عدهاي مبتلا به اين بيفرهنگي هستند. در اين باره گفتني است كه اولاً اين مسئله در آپارتمان نشيني در ساختمانها سه يا چهار طبقه نيز مصداق دارد ولي به اين دليل، هيچكس با ساختن اين گونه مجتمعهاي مسكوني مخالفت نميكند و ثانياً علت اساسي اين مسئله فقدان آموزش از يكسو و نبود قاطعيت در اجراي قوانين و مقررات موجود در اين زمينه است كه ميتوان نسبت به رفع آنها اقدام كرد.
اما بخش ديگري از مسائل در اين زمينه به تبعات ناشي از كثرت تردد در راهروها و راهپلهها و آسانسورها و همچنين مجاورت منازل با يكديگر و ديد داشتن بر محيط خانهها و اموري از اين قبيل برميگردد كه البته با توجه به فرهنگ اسلامي ملت ما بايد براي آنها چارهاي انديشيد. در واقع بايد ابتدا مشكلات برجنشيني در تمامي زمينهها و زواياي آن احصاء شود و سپس مهندسان و معماران به الگوهايي در برج سازي دست يابند كه اين مشكلات در آنها به حداقل رسيده و زندگي در آنها، سازگار با فرهنگ اسلامي و اعتقادات مردم كشورمان باشد. آيا واقعاً چنين كاري ممكن نيست؟
ج – دليل سوم ذهنيت منفي مردم نسبت به برجسازي را نيز بايد وجود سابقه فسادهاي مالي در اين كار، دانست. اين سابقه به دورهاي باز ميگردد كه سياست برجسازي در تهران به مرحله اجرا گذارده شد اما اين كار در چارچوب ضوابط و قوانين مصوب پيش نرفت و لذا كساني به واسطه اشتغال در اين امر و پيمودن مسيرهاي غيرقانوني و مفسده انگيز، ثروتهاي افسانهاي انباشتند.
بنابراين امروز هنگامي كه صحبت از برجسازي به ميان ميآيد، گويا اين كار در ذهن مردم پيوندي ذاتي با زيرپاگذاردن قوانين، زد و بندهاي مالي و فسادآميز و كسب سودهاي بادآورده يافته است. بديهي است با برنامهريزي دقيق و نظارت بر امور مي توان اين ذهنيت منفي را به مرور زمان از بين برد.
4- براي درك بهتر اهميت و ضرورت روي آوردن به الگوي «تراكم در ارتفاع»، جا دارد به اين نكته بيانديشيم كه اگر واقعاً چنين رويكردي در شهرسازي نداشته باشيم، آنگاه با چه وضعيتي مواجه خواهيم بود؟ خوشبختانه پاسخگويي به اين سؤال چندان هم مشكل نيست چرا كه پس از اعلام ممنوعيت فروش تراكم مازاد در تهران، شاهد روي آوردن مردم و شركتهاي ساختماني به مناطق اطراف تهران براي ساخت و خريد ساختمان بودهايم. به اين ترتيب توأماً چند اتفاق افتاده و همچنان در حال افتادن است كه هيچكدام از آنها مثبت به نظر نميرسند.
الف- نخست آن كه بهاي زمين در اطراف تهران بشدت افزايش پيدا كرده است. اين مسئله، خود موجب شده است تا صاحبان زمينهاي زراعي و باغات اطراف تهران و يا زمينهاي افتادهاي كه قابليت تبديل شدن به فضاهاي باغي و سبز را دارند، به فكر قطعهبندي و فروش آنها بيافتند. تنها كافي است كه سري به مناطق دور و نزديك اطراف تهران زده شود تا عمق اين فاجعه را بهتر بتوان درك كرد. به طور كلي طي سالهاي گذشته، بسياري از باغات و زمينهاي سرسبز اطراف پايتخت، به انحاي گوناگون خشكانده شده و در عوض به زير كشت تيرآهن و بتون رفته است. اين در حالي است كه موقعيت جغرافيايي تهران و محصور بودن آن در ميان كوهها، نياز اين شهر را به وجود چنين فضاهاي سبزي در اطراف آن به عنوان منبع توليد اكسيژن، صدچندان ميسازد. ولي نه تنها چنين فضاهايي گسترش نيافتهاند بلكه طي سالهاي گذشته شاهد قتل عام و كشتار بيرحمانه و وحشتناك درختان در اطراف اين شهر بزرگ، تنها و تنها با انگيزه سودجويي بودهايم و بايد هشدار داد كه با توجه به شرايط موجود و افزايش درخواست ساختمانسازي در اطراف تهران، بيترديد شاهد نابود سازي گستردهتر درختان در اين مناطق نيز خواهيم بود كه دامنههاي آن از شرق به دماوند، از جنوب شرقي به آنسوي ورامين و از غرب تا آن سوي كرج و هشتگرد و اشتهارد كشيده خواهد شد. در اين زمينه، گذشته از آثار زيست محيطي تخريب باغات و كشتزارها، بايد به تبعات منفي اقتصادي آن از جنبههاي گوناگون نيز توجه داشت كه خود، بحثي مفصل را ميطلبد.
ب- توسعه بيحد و حصر تهران، مشكلات اين شهر را به شهرهاي اطراف آن نيز تسري خواهد داد و حل آنها را بيش از پيش دور از دسترس خواهد گرداند. به عنوان نمونه در حالي كه مشكلاتي مانند ترافيك، آلودگي هوا، فقدان زيرساختهاي شهري مناسب، ضعف شديد شبكه حمل و نقل شهري و غيره در تهران به صورتي جدي خودنمايي ميكنند، از هماكنون شاهد رشد اين مشكلات در مناطق حاشيهاي تهران نيز هستيم كه در صورت عدم جلوگيري از سرعت گسترش افقي شهر، تا چندي بعد به صورتي جدي اسباب زحمت خواهند شد.
ج – هزينههاي كلان ناشي از توسعه بيرويه افقي شهر، بار سنگيني بر دوش اقتصاد ضعيف ما خواهد بود. در واقع توسعه افقي شهر، به دنبال خود ضرورت احداث تأسيسات شهري جديد در مناطق بكر و تازه احداث شده را دارد كه هزينههاي آن بسيار هنگفت است. از طرفي با توجه به اين كه غالب ساكنان در اين مناطق، در تهران شاغل هستند، رفت و آمد اين جمعيت كه بخش قابل توجهي از آن با بهرهگيري از اتومبيلهاي شخصي صورت ميگيرد، بسيار هزينهبر و وقتگير خواهد بود. تنها كافي است به اين نكته توجه كنيم كه در چهار ماهه اول سال جاري (1382) ميزان بنزين وارداتي به كشور حدود 50 درصد رشد داشته است و در اين مدت 312 ميليون دلار بنزين از خارج وارد كردهايم. البته علل و عوامل سرسامآور بودن مصرف بنزين در كشور ما، متعدد است و جاي بررسيهاي دقيقتري را دارد اما آيا طولاني شدن فاصله ميان محل زندگي و محل كار، نميتواند به عنوان يكي از دلايل اين مسئله مورد توجه قرار داشته باشد؟ هزينههاي ناشي از دور شدن محل اسكان و كار شهروندان تهراني، تنها مشتي از خروار هزينههايي است كه بواسطه گسترش افقي شهر ميتوان از آن ياد كرد.
5- با توجه به واقعيات، براي سامان دادن به شهر پرجمعيت تهران كه روز به روز نيز بر جمعيت آن افزوده ميشود، چارهاي جز روي آوردن به الگوي «تراكم در ارتفاع» نداريم و دير يا زود اين مسئله، جبراً خود را بر ما تحميل خواهد كرد. اما بهتر آن است كه اولاً با برنامهريزي صحيح و برمبناي يك طرح جامع و كلي، گام در اين راه بگذاريم و ثانياً از هدر دادن فرصتها بپرهيزيم تا براي اصلاح شهر تهران مجبور به پرداخت هزينههاي بيش از اين نباشيم.
البته برج سازي در تهران و ديگر شهرهاي بزرگ كشور، امري بيسابقه و بديع نيست و ما در سالهاي ماضي نيز شاهد احداث اين گونه بناها بودهايم اما تفاوت اساسي ميان الگوي مورد نظر اين نوشتار با آنچه تاكنون صورت گرفته، نكتهاي است كه بايد از آن به عنوان يك اصل مهم و غيرقابل چشمپوشي ياد كرد و با دقت و قاطعيت مورد عمل قرار داد، يعني: «محوطهسازي» اطراف برج. در واقع، بايد براساس ارزيابيهاي كارشناسانه، در هر منطقه سازندگان برج ملزم باشند به نسبت سطح زيربناي مسكوني يا اداري احداث شده، فضاي سبز، تفريحي و ورزشي وسيع و مناسبي را نيز در كنار آن به وجود آورند. اگر امروز برجهايي را كه طي سالهاي گذشته در اين شهر سربرآوردهاند نظاره كنيد، متوجه ميشويد كه در اكثريت قريب به اتفاق آنها، نه تنها اقدام به «محوطه سازي» نشده بلكه بعضاً تا صددرصد مساحت زمين خود را نيز به زير بنا بردهاند.
لذا در بعضي مناطق، نزديكي و تراكم برجها به گونهاي است كه هم شكل و شمايل نامناسبي را براي آن منطقه به وجود آورده و هم باعث بروز مشكلات گوناگوني براي اهالي محل شده است. به اين ترتيب بايد گفت تأكيد بر سوق يافتن به سوي الگوي «تراكم در ارتفاع»، لزوماً و حتماً بايد همجهت با تأكيد بر «محوطهسازي» باشد تا نه تنها برجهاي احداث شده، باعث احساس خفقان در مردم نشوند بلكه با ايجاد فضاهاي گسترده و سبز، امكان تفريح و شادابي را براي اهالي شهر فراهم آورند.
6- با توجه به ضرورت محوطه سازي در اطراف برجهاي مسكوني و اداري، در پيش گرفتن الگوي «تراكم در ارتفاع» را در سه بخش كلي ميتوان مورد بررسي قرار داد.
الف- زمينهاي بكر: در مناطق حاشيهاي تهران و حتي در برخي مناطق تهران بزرگ، زمينهايي وجود دارند كه به اصطلاح بكر و دست نخوردهاند. البته همان طور كه گفته شد، اين زمينها با سرعتي زياد در حال قطعهبندي و فروش براي احداث ساختمانهاي يك يا دو طبقه در آنها هستند كه بايد از اين كار به طور جدي جلوگيري به عمل آيد. در واقع ما نبايد فريب وسعت اين زمينها را بخوريم چراكه رشد جمعيت كشور و كثرت تعداد جوانان حاضر و آينده را بايد در نظر داشته باشيم و براي آتيه آنها فكر كنيم. به عنوان نمونه احداث شهرك انديشه در دشت شهريار با ساختمانهاي يك يا دو طبقه، در حالي آغاز شد كه در آنجا زمينهاي وسيعي وجود داشت اما كثرت جمعيت باعث شد تا تمامي آن منطقه بسرعت پوشيده از اين نوع ساختمانها شود. حال اگر از همان ابتدا، طراحان اين شهرك به برجسازي در آن منطقه مشغول ميشدند و در كنار برجها، فضاهاي وسيع سبز و تفريحي و ورزشي را ايجاد ميكردند، اساساً چهره آن منطقه با آنچه امروز است، متفاوت ميگشت و چه بسا هنوز زمينهاي گستردهاي براي اسكان هر چه بيشتر جمعيت در آنجا وجود داشت. همچنين مناطقي مانند جنتآباد، شهران، تهرانسر، پونك و امثالهم را در نظر بگيريد و تصور كنيد اگر به جاي پيروي از الگوي قديمي شهري، در آنجا بر مبناي الگوي تراكم در ارتفاع به ساخت و ساز پرداخته ميشد، امروز چه وضعيتي داشتند.
بنابراين اينك بايد با در نظر داشتن دهههاي آينده، از زمينهاي گسترده و بكر اطراف تهران حداكثر بهرهبرداري را به عمل آورد و شهركهايي را در آنها برپا داشت كه در عين پاسخگويي به نياز شهروندان به مسكن، از حيف و ميل زمين نيز جلوگيري به عمل آورده و فضاي مناسبي را نيز در اختيار شهروندان قرار دهد. حسن در پيش گرفتن اين رويه آن است كه با افزايش بهرهوري از زمين، از رشد تصاعدي و بيرويه قيمت زمين در اين مناطق جلوگيري به عمل ميآيد و زمينة فعاليتهاي مخرب و بحران ساز سودجويان و زمينخواران در اين مناطق از بين ميرود و دست آنها از منابع حياتي و لازم براي شهر تهران كوتاه ميشود.
ب- زمينهاي تحت اشغال ساختمانهاي كمارتفاع: هماكنون بسياري از مناطق را ميتوان مشاهده كرد كه در واقع در اشغال ساختمانهاي يك يا دو طبقه قديمي هستند. البته هنگامي كه سياست فروش تراكم مازاد در تهران به اجرا گذارده شد، كار تخريب و نوسازي اين ساختمانها در قالب بناهاي چهار يا پنج طبقه تا حدي اوج گرفت ولي اينك با توقف فروش تراكم مازاد، اين گونه اقدامات ساختماني از رونق افتاده است.
پياده كردن الگوي تراكم در ارتفاع در اين مناطق ميتواند به اين صورت باشد كه شركتهاي ساختماني با خريد تعدادي از اين خانهها و تجمع زمينهاي آنها، اقدام به برجسازي و محوطهسازي كنند. البته بديهي است ضرورت محوطهسازي در كنار اين برجها، هزينه قابل توجهي را بر شركتهاي مزبور به منظور خريد خانههاي اطراف، بار ميكند و اساساً رقم هزينهها را از درآمدها، افزون ميسازد. در اين زمينه تدبيري كه ميتوان انديشيد اين است كه شهرداري، به نسبت ميزان محوطهاي كه بايد در كنار هر برج ايجاد شود، تخفيفهايي را در فروش تراكم در ارتفاع براي اين شركتها قائل شود. به اين ترتيب شركت مزبور از محل صرفهجويي سرمايه در خريد تراكم، هزينه لازم را براي محوطهسازي اطراف برج تأمين ميكند. بديهي است در اين معامله، شهرداري نيز به عنوان امين مردم، متضرر نميشود چرا كه هزينههاي مربوط به بازسازي بافت قديمي شهر و ايجاد تاسيسات رفاهي براي عموم مردم از دوش او برداشته شده و بر دوش اين شركتها نهاده شده است. در اين روش، ميتوان نسبت به تعريض كوچهها و خيابانهاي قديمي و نامتناسب با نيازهاي امروز نيز اقدام كرد.
ج- زمينهاي تحت اشغال ساختمانهاي نوساز: بديهي است تخريب ساختمانهاي نوساز به هيچ وجه اقتصادي نيست و لذا بايد براي مدتي از آنها استفاده به عمل آيد. با توجه به اين كه در يك طرح با دورنماي 50 ساله ميتوان در مورد زمان تخريب و نوسازي اين گونه ساختمانها براساس الگوي تراكم در ارتفاع، پيشبينيهاي لازم را كرد.
ج- نتيجه
بخش عظيمي از جمعيت كشور ما را در حال و آينده، جواناني تشكيل ميدهند كه نياز به مسكن دارند. در پيش گرفتن الگوي تراكم در سطح و ادامه دادن به روند گسترش افقي شهرها، موجبات اشغال هرچه بيشتر زمينهاي اطراف شهرها و پهناوري بيش از حد آنها را فراهم ميآورد كه مشكلات خاص خود را به دنبال دارد. تهران و شهرهاي بزرگ، نياز به فضاي سبز در درون و اطراف خود دارند تا از حالت حفقان و آلودگي بيش از حد هوا نجات يابند و ضمناً فضاي مناسب و نشاطآوري را در اختيار شهروندان قرار دهند. براي اين منظور چارهاي جز اين نيست كه در ساخت بناهاي مسكوني، اداري و تجاري، بيشترين بهرهوري را از زمين به عمل آوريم و بخشهاي قابل توجهي از زمينهاي موجود و همچنين آزاد شده از اشغال ساختمانهاي كم ارتفاع را به احداث فضاهاي سبز و تفريحي براي عموم شهروندان اختصاص دهيم. بديهي است براي به وجود آوردن چنين تغيير و تحولي در شهرهاي بزرگ، بايد برنامهاي درازمدت را تدارك ديد و با دقت و درايت به اجراي آن پرداخت اما اين نكته را نبايد فراموش كرد كه براي تدارك چنين برنامهاي و آغاز اجراي آن، زمان زيادي در اختيار نداريم. غفلت از اين مهم، باعث خواهد شد تا در آينده براي اصلاح وضعيت و تأمين نيازهاي حياتي دهها ميليون شهروند ساكن در اين شهرها، ناچار از پرداخت هزينههاي بسيار گزاف باشيم و چه بسا خود را در برابر كاري غيرممكن بيابيم.
مسعود رضائي
{اين مقاله در روزنامه همشهري شمارههاي 3145 و 3146 روزهاي شنبه و يكشنبه اول و دوم شهريور ماه 1382، صفحه 5 ، به چاپ رسيد}