نگاهی به تقیزاده در سالگرد درگذشتش/ چهره دوگانه تقیزاده
تاريخ: شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
نام نویسنده:
سیدحسن تقیزاده در سال 1257 خورشیدی در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش پشت سر گذاشت و در نخستین فعالیت فرهنگی همراه چند نفر از نزدیکان خود کتابخانهای در شهر تبریز افتتاح کرد و آنجا را به قرائتخانه و پاتوق روشنفکران زمان خود تبدیل کرد. گشایش این کتابخانه، تقیزاده را خیلی زود با تحولات جهان و ارکان و مفاهیم نظم نوین آشنا کرد. در سال 1281 درحالیکه تنها 24 سال داشت، به جهت نشر افکار و عقاید خود و با کمک جمعی دیگر از فرهیختگان تبریز نشریه «گنجینه فنون» را تأسیس کرد. مدتی بعد تقیزاده سفری به کشورهای منطقه از جمله قفقاز و مصر داشت و از شام و بیروت نیز بازدید کرد.
او در این سفر با جمعی از دانشمندان و محققان از جمله جرجی زیدان آشنا شد و با اندوختهای از دانش و تجربه بیشتر به تبریز بازگشت و رسالهای تحت عنوان «تحقیق حالات کنونی ایران» منتشر کرد. تقیزاده در یک خانواده مذهبی رشد کرد. پدرش روحانی بود و خود نیز در جوانی مانند پدر جامه روحانیت بر تن داشت. بهزودی با اندیشههای فتحعلی آخوندزاده و طالبوف آشنا شد و خواستار تغییر و تحول در ساختار سیاسی ایران و ایجاد حکومت نوین مبتنی بر ملیگرایی، مدرنیته، قانونمداری و حکومت مرکزی قدرتمند شد. تقیزاده در آستانه انقلاب مشروطه از جایگاه بالایی در جامعه تبریز برخوردار بود و با ایراد خطابههای پرشور در محافل مشروطهخواهان تبریز، افکار مترقی و بینش بالای سیاسیاش مورد توجه مردم قرار گرفت و پس از پیروزی انقلاب مشروطه در سال 1285 خورشیدی در جریان نخستین انتخابات پارلمانی ایران اهالی تبریز او را به نمایندگی خود انتخاب کردند. هنگامی که بهعنوان نماینده تبریز در مجلس اول انتخاب شد هنوز به 30سالگی نرسیده بود و این باعث شد در ابتدای ورود به مجلس توسط دیگر نمایندگان چندان جدی گرفته نشود اما با چند نطق آتشین آنچنان نمایندگان را تحت تأثیر قرار داد که هرکدام برای جلب دوستی و همنشینی او با دیگران رقابت میکردند. در مجلس اول رویکرد تقیزاده نزدیکشدن به نیروهای تندرو مخالف محمدعلی شاه بود. تقیزاده بهسرعت با «اجتماعیون عامیون» و «انجمن آذربایجانیها در تهران» و دیگر انجمنهای مشابه پیوند خورد و با توجه به تواناییهای شخصی به یکی از رهبران اصلی مخالفان محمدعلی شاه تبدیل شد.
تقیزاده به دلیل محبوبیت و نفوذی که در زادگاه خود داشت، از طریق عناصر محلی در داخل آذربایجان به مقابله با فرقه پرداخت. پس از پایان غائله فرقه نیز سیدحسن تقیزاده پیشگام در تصویب قانون عفو عمومی بود و به این ترتیب منجر به بخشودگی بسیاری از افراد فریبخورده و اعضای فرقه دموکرات شد.
برخلاف آنچه در منابع دستاول آمده است، سیدحسن تقیزاده در قبال محمدعلیشاه قاجار رویکردی سراسر خصمانه اتخاذ نکرد و حتی در مواردی به تجلیل از پادشاه وقت قاجار پرداخت و جهت مصالحه میان شاه و مجلس کوشید و خود بعدها از اینکه این تلاشها با تندروی عدهای به بنبست رسید، ابراز تأسف کرد. باید در نظر داشت که فریدون آدمیت و احمد کسروی، دو نویسنده برجسته تاریخ مشروطیت، نگاه خوبی به سیدحسن تقیزاده نداشتند و از وی چهرهای بهشدت تندرو ترسیم کردهاند که نقش اصلی را در واقعه ترور «اتابک اعظم» و بعدها «سیدعبدالله بهبهانی» داشته است؛ این در حالی است که بههیچوجه نمیتوان نقش تقیزاده در این تندرویها را اثبات کرد.
برخی اقدامات مشروطهخواهان تندرو که اوج آن ترور اتابک اعظم و سوءقصد به جان محمدعلی شاه بود، مانع از مصالحه میان شاه و مجلس شد و زمینهساز انحلال مجلس و بهتوپبستن مجلس شد. این حوادث به وقوع جنگ داخلی میان قوای استبداد و مشروطهخواهان، محاصره تبریز و سرانجام فتح تهران و عزل محمدعلی شاه از سلطنت انجامید. قوای محمدعلی شاه پس از بهتوپبستن مجلس در تلاش برای دستگیری تقیزاده بودند. تقیزاده در روز بهتوپبستن مجلس بهدلیل کسالت در خانه بود و هنگامی که از حرکت قوای شاه جهت بازداشت خود و دوستانش اطلاع یافت، به همراه دهخدا، تربیت و بسیاری دیگر از مشروطهخواهان به سفارت انگلستان پناهنده شد. بهدنبال مذاکرات انجامشده میان دربار و سفارت، تقیزاده از ایران تبعید شد و به اروپا رفت و در آنجا فعالیتهای خود علیه محمدعلی شاه را ادامه داد. در مقالهای که در شماره ۱۵ اکتبر 1908 در تایمز لندن نوشت، از مظالم استبداد و قزاقها و روسها آنچه را که خواست بر قلم جاری کرد. مدتی بعد و همزمان با محاصره تبریز توسط قوای شاه، مخفیانه به تبریز مراجعت کرد و در روزهای سخت تبریز در کنار مردم این شهر بود.
نقش سیدحسن تقیزاده در اقدامات خشونتآمیز آن روزها قابل اثبات نیست اما درباره ارتباط او با جریانها و انجمنهای تندرو نیز هیچ شکی وجود ندارد. تقیزاده در بیان خاطرات خود درباره تلاشهایش برای جلوگیری از اقدامات افراطی انجمنها و ایجاد تعادل در مناسبات سیاسی سخن گفته و همچنین در انتقاد از کارنامه خود و یارانش میگوید: «مشروطیت ابتدایی و مجلس ملی [مجلس اول] هم نقایص و معایبی داشت و گاهی حتی معایب فاحشی داشت». تقیزاده همچنین درباره برخی رفتارها در قبال محمدعلی شاه صراحتا از لفظ «بیعدالتی» استفاده میکند و معتقد است اگر مجموعهای از حوادث، اعتماد میان شاه و مجلس را بر هم نمیزد، محمدعلیشاه به چنان سرنوشتی دچار نمیشد.
در دوره دوم مجلس شورای ملی، ایران برای نخستینبار ساختار حزبی را تجربه کرد و بیشتر نمایندگان از میان دو طیف «دموکرات» و «اعتدالیون» انتخاب شدند. حزب دموکرات یک جریان مترقی و البته تندرو بود و سیدحسن تقیزاده در جوانی با نبوغی که از خود نشان داد، به یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین چهرههای دموکرات تبدیل شد. با وجود نزدیکی تقیزاده به جریانات تندرو، وی در این سالها نیز رویکرد نسبتا معتدلی اتخاذ کرد و جهت آرامکردن فضا تلاش کرد و با وجود برخی اتهامات و شایعات مبنی بر دستداشتن او در اعدام شیخ فضلالله نوری، از این اقدام نیز انتقاد کرد.
در سالهای مجلس دوم اختلافات میان دو طیف مجلس بالا گرفت و کار به ترور تعدادی از اعضای دو جناح کشیده شد. پس از ترور سیدعبدالله بهبهانی (از رهبران اعتدالیون) سیدحسن تقیزاده متهم اصلی این ترور شناخته شد و مجبور به ترک کشور شد. تقیزاده ابتدا به اروپا و سپس به آمریکا سفر کرد و پس از آغاز جنگ جهانی اول راهی آلمان شد. تقیزاده در سالهای سکونت در غرب به مطالعات ایرانشناسی پرداخت و پس از سفر به آلمان با گردآوری ملیگرایان و نخبگان سیاسی و علمی ایران از نقاط مختلف جهان «کمیته ملیون ایرانی» را در شهر برلین پایهگذاری کرد و روزنامه «کاوه» را تأسیس کرد.
فعالیت تقیزاده در آلمان، چه از جنبههای علمی و چه از نظر سیاسی با تأثیرات عمیقی بر جامعه ایرانی همراه شد. از منظر علمی روزنامه کاوه به مهمترین نشریه در زمینه پژوهش در باب تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی تبدیل شد و مجموعه نفیسی از آثار برجستهترین شرقشناسان ایرانی و غربی در آن گردآوری شد.
«جنازه من را بهطور امانت دفن کنید تا همسرم بتواند بعدها آن را به نجف اشرف برده در کنار پدر و برادرم دفن کند. تقاضا دارم از آنجا که با وجود 50 سال بیشتر خدمات ملی و مملکتی که اوقاتم مستغرق آن بود، اندوخته مالی برای معیشت مرفه عیال خود بعد از مرگ باز نگذاشتهام در صورت امکان سعی فرمایند مددی مالی مستمر از خزانه مملکت شاید بهعنوان مستمری برای عیال من که عمری با وطنپرستی ایرانی از من و مصایی من پشتیبانی کرده و جز من کسی را ندارد برقرار کنند».
از منظر سیاسی نیز فعالیتهای تقیزاده و یارانش که به نوعی از موفقیت انقلاب مشروطه قطع امید کرده بودند، ایدههای جدیدی نزد نخبگان سیاسی ایران مطرح کرد و سرنوشت سیاسی ایران را نیز برای همیشه تغییر داد. تقیزاده در ایام دوری از وطن نیز بهصورت غیابی به نمایندگی مجلس انتخاب شد. اما پس از بازگشت به ایران در سال 1301 خورشیدی بود که شرایط برای ازسرگرفتن فعالیتهای سیاسی او آغاز شد و بار دیگر بهعنوان نماینده در مجلس پنجم به تلاشهای خود ادامه داد. تقیزاده در مجلس پنجم با وجود روابط حسنه با رضاخان در کنار معدودی از دیگر نمایندگان صراحتا با خلع قاجار که میتوانست بدعتی نامبارک در ساختار سیاسی ایران باشد، مخالفت کرد.
این مسئله استقلال عمل سیدحسن تقیزاده در تصمیمگیریهای سیاسیاش را نشان میدهد. با وجود مخالفت با خلع قاجار، تقیزاده پس از مدت کوتاهی انزوا بار دیگر به عرصه سیاسی ایران بازگشت و در سال 1307خورشیدی بهعنوان والی خراسان منصوب شد. در سال 1308 به سفارت ایران در لندن تعیین شد و در سال 1309 به وزارت مالیه منصوب شد. در همین سالها قرارداد نفت ایران و انگلیس بهدنبال مذاکراتی که طی آن تقیزاده سرپرست هیئت مذاکرهکننده ایرانی بود، تمدید شد. تقیزاده سالها بعد اعلام کرد که این قرارداد برخلاف میل باطنی او و با دستور رضاشاه منعقد شده و او در جریان این مذاکرات «آلت فعل» بوده است. تقیزاده بهعنوان سفیر ایران در فرانسه نیز انتخاب شد.
همزمان با سفارت تقیزاده در فرانسه نشریات این کشور رشته انتقادهایی در قبال رضاشاه مطرح کردند، با وجود نارضایتی دربار و درخواست از تقیزاده جهت تلاش برای جلوگیری از انتشار مقالات اینچنینی، تقیزاده انتشار مطالب انتقادی را امری عادی و روندی دموکراتیک در این کشور دانست که این مسئله موجب خشم بیشتر رضاشاه و عزل تقیزاده از سفارت ایران در فرانسه شد. تقیزاده پس از این حوادث به ایران بازنگشت. او در اروپا اقامت کرد و در این سالها پژوهشهای ایرانشناسی خود را از سر گرفت. تقیزاده در سال 1310 در آلمان با دختری آلمانی ازدواج کرد و نام او را عطیه گذاشت. این ازدواج تا پایان عمر دوام داشت اما فرزندی از آن حاصل نشد. اشغال ایران در شهریور 1320 و سقوط رضاشاه زمینهساز بازگشت دوباره تقیزاده به عرصه سیاسی ایران بود. تقیزاده به سمت وزیر مختار ایران در لندن منصوب شد.
از دوران نمایندگی تا پایان عمر در سخنرانیها و خطابههایش علاقه و عشق او به دین اسلام آشکارا به چشم میخورد. در مجموع تقیزاده نهتنها ضدیتی با دین نداشت بلکه نشانههای آشکاری از تدین و دینمداری وی موجود است و آن برداشتی که از فعالیتهای سالهای جوانی او میشود، بیشتر به خاطر احساسات جوانی و اشتیاق ترقیخواهی وی بوده است که خود نیز در کهنسالی با نگاهی انتقادی به عملکرد آن سالهای خود نگریسته است.
سپس در مجلس پانزدهم شورای ملی بار دیگر به نمایندگی انتخاب شد. در این سالها سیدحسن تقیزاده با بیش از 60 سال سن و بیش از سه دهه فعالیت سیاسی و با کولهباری از تجربه، نقش تأثیرگذاری در بهبود اوضاع آشفته ایران پس از اشغال کشور داشت و بهویژه در راستای حفظ حکومت مرکزی و جلوگیری از ملوکالطوایفیشدن تلاش کرد. بخشی از ارزندهترین اقدامات تقیزاده در آن سالها، رویکرد او در قبال اشغال آذربایجان به دست قوای شوروی و تشکیل فرقه دموکرات بود.
در این مدت تقیزاده به دلیل محبوبیت و نفوذی که در زادگاه خود داشت، از طریق عناصر محلی در داخل آذربایجان به مقابله با فرقه پرداخت و نیز در سیاست داخلی ایران و در عرصههای جهانی فعالانه جهت حفظ تمامیت ارضی ایران و پاکسازی آذربایجان از لوث وجود عناصر شوروی تلاش کرد. پس از پایان غائله فرقه نیز سیدحسن تقیزاده پیشگام در تصویب قانون عفو عمومی بود و به این ترتیب منجر به بخشودگی بسیاری از افراد فریبخورده و اعضای فرقه دموکرات شد. مدتها بعد و در سال 1327 تقیزاده در یک سخنرانی معروف به مخالفت خود با تمدید قرارداد نفت با انگلستان و اینکه این قرارداد به دستور رضاشاه منعقد شد اشاره کرد و مشروعیت این قرارداد را سلب کرد و بهاینترتیب مقدمات حرکت عمومی برای ملیشدن صنعت نفت فراهم شد. تقیزاده از سال 1328 همزمان با تأسیس نخستین دوره مجلس سنا به نمایندگی مجلس سنا و ریاست آن انتخاب شد. در تلاطمهای سالهای وزارت مصدق (اردیبهشت 1330 تا مرداد 1332) با وجود نگاه منفیای که مصدق به تقیزاده داشت اما او هرگز با عناصر و عُمال بیگانگان علیه مصدق همکاری نکرد. حتی پس از سقوط مصدق، سیدحسن تقیزاده با درخواست دادستان نظامی بهمنظور تکفیر مصدق به تندی مخالفت کرد. در سالهای ریاست تقیزاده در مجلس سنا، نقش وی در تعدیل و آرامکردن فضای سیاسی ایران قابلتوجه است.
تقیزاده در سال 1346 به علت کهولت سن از همه فعالیتهای سیاسی بازماند. او حتی در واپسین سالهای حیات به فرمان محمدرضا پهلوی به ریاست کنگره ایرانشناسان درآمد. سیدحسن تقیزاده سرانجام در هشتم بهمن 1348 درحالیکه بیش از 90 سال از زندگی توفانیاش سپری میشد، به دلیل کهولت سن در تهران درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. تقیزاده رجلی پاکدست بود و با وجود 60 سال خدمت در عالیترین مقامات و مناصب، اندوخته مالی نداشت، چنانکه در وصیتنامهاش مینویسد: «جنازه من را بهطور امانت دفن کنید تا همسرم بتواند بعدها آن را به نجف اشرف برده در کنار پدر و برادرم دفن کند. تقاضا دارم از آنجا که با وجود 50 سال بیشتر خدمات ملی و مملکتی که اوقاتم مستغرق آن بود، اندوخته مالی برای معیشت مرفه عیال خود بعد از مرگ باز نگذاشتهام در صورت امکان سعی فرمایند مددی مالی مستمر از خزانه مملکت شاید بهعنوان مستمری برای عیال من که عمری با وطنپرستی ایرانی از من و مصایی من پشتیبانی کرده و جز من کسی را ندارد برقرار کنند».
پس از سفر به آلمان با گردآوری ملیگرایان و نخبگان سیاسی و علمی ایران از نقاط مختلف جهان «کمیته ملیون ایرانی» را در شهر برلین پایهگذاری کرد و روزنامه «کاوه» را تأسیس کرد.
شخصیت تاریخی سیدحسن تقیزاده را نمیتوان با درنظرگرفتن یک مقطع خاص زمانی از زندگی وی مورد بررسی کامل قرار داد. هرچند در بیش از 60 سال فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی او تلاش برای مترقیکردن جامعه سنتی ایران به چشم میخورد اما در مجموع و برخلاف نظر برخی او، نمیتوان سیدحسن تقیزاده را یک شخصیت غربزده یا با نگاهی بدبینانه دینستیز نامید. تقیزاده در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد، پدرش از علمای تبریز بود و خودش نیز جامه روحانیت بر تن داشت. شناختش از دین و مقبولیت بیانش در میان قشر مذهبی چنان بود که بعد از سقوط مصدق دادستان نظامی جهت تکفیر مصدق به تقیزاده رجوع میکند اما با پاسخ قاطعانه و منفی تقیزاده مواجه میشود. در تمام مقاطع زندگی، از دوران نمایندگی تا پایان عمر در سخنرانیها و خطابههایش علاقه و عشق او به دین اسلام آشکارا به چشم میخورد. در مجموع تقیزاده نهتنها ضدیتی با دین نداشت بلکه نشانههای آشکاری از تدین و دینمداری وی موجود است و آن برداشتی که از فعالیتهای سالهای جوانی او میشود، بیشتر به خاطر احساسات جوانی و اشتیاق ترقیخواهی وی بوده است که خود نیز در کهنسالی با نگاهی انتقادی به عملکرد آن سالهای خود نگریسته است. از نظر سیاسی نیز با وجود همکاری نزدیکی که تقیزاده با محافل تندرو و افراطی داشت اما هرگز نشانههای دقیقی در ارتباط با صحت شایعات و اتهامات وارده بر او در دست نیست و خود همواره همه این شایعات را تکذیب کرد و در بیان خاطرات خود از نقش معتدل و میانجیاش جهت آرامکردن طرفین یاد کرده است، این در حالی است که شجاعانه از برخی اقدامات نادرست خود و یارانش در دورههای مختلف انتقاد کرده است.
«من شخصا به ایرانیت سربلند و شرافتمند هستم و از اینکه نَسبم به عرب [پیامبر] میرسد افتخار دارم و اگر مرا عرب بخوانند دلگیر نمیشوم. از اینکه زبانم ترکی بوده و از ولایت ترکیزبانم نیز کمال خرسندی و عزّت نفس دارم و اگر مرا ترک بگویند (نه به قصد طعن و بیبهرهبودن از ایرانیت) آن را بر خود توهینی نمیپندارم… لکن البته هیچ چیزی پیش من عزیزتر از ایران نیست و من خود را ششدانگ و صددرصد ایرانی میدانم، به همان اندازه که کاوه و فریدون یا کورش و داریوش ایرانی بودند، و راضی نیستم یک در هزار هم از ایرانیت خود را با چیز دیگری ولو شریف باشد مبادله کنم و وِردِ زبان من آن است که «چو ایران مباشد تن من مباد»».
از منظر فکری، تقیزاده میهنپرست و ناسیونالیست بود اما میهنپرستی وی هرگز به افراط کشیده نشد، خود وی درباره ملیگراییاش مینویسد: «من شخصا به ایرانیت سربلند و شرافتمند هستم و از اینکه نَسبم به عرب [پیامبر] میرسد افتخار دارم و اگر مرا عرب بخوانند دلگیر نمیشوم. از اینکه زبانم ترکی بوده و از ولایت ترکیزبانم نیز کمال خرسندی و عزّت نفس دارم و اگر مرا ترک بگویند (نه به قصد طعن و بیبهرهبودن از ایرانیت) آن را بر خود توهینی نمیپندارم… لکن البته هیچ چیزی پیش من عزیزتر از ایران نیست و من خود را ششدانگ و صددرصد ایرانی میدانم، به همان اندازه که کاوه و فریدون یا کورش و داریوش ایرانی بودند، و راضی نیستم یک در هزار هم از ایرانیت خود را با چیز دیگری ولو شریف باشد مبادله کنم و وِردِ زبان من آن است که «چو ایران مباشد تن من مباد»».
اگر من مردم را در بیستوهفت سال قبل به اخذ «تمدن فرنگی» از ظاهر و باطن و جسمانی و روحانی تشویق کردهام هیچوقت قصدِ اینگونه تقلید مجنونانه و سفیهانه تجملی نبوده.
در مورد تهمت غربگراییاش نیز باید گفت که از جمله منتسب به تقیزاده درباره از فرق سر تا نوک پا غربی شویم نیز تفسیر بدی شده است، خود تقیزاده بعدها اظهار میدارد: «البته ما میخواستیم فرنگیمآب بشویم ولی هیچوقت نمیخواستیم فرنگی بشویم» و تصریح میدارد: «و اگر چنانکه اشاره فرمودهاید، من مردم را در بیستوهفت سال قبل به اخذ «تمدن فرنگی» از ظاهر و باطن و جسمانی و روحانی تشویق کردهام هیچوقت قصدِ اینگونه تقلید مجنونانه و سفیهانه تجملی نبوده. بلکه قصد از تمدن ظاهری فرنگ پاکیزگی لباس و مسکن و امورِ صحّی و تمیزی معابر و آب توی لوله، و آداب پسندیده ظاهری و ترکِ فحشِ قبیح در معابر… و تقلید به آمدنِ سَرِ وقت و اجتناب از پرحرفی بیمعنی و بیقیمتی وقت… بوده. و مراد از تمدّن روحانی میل به علوم و مطالعه و بنای دارالعلومها و طبعِ کتاب و اصلاحِ حالِ زنان و احتراز از تعدّد زوجات و طلاقِ بیجهت… و پاکی زبان و قلم و احترام و درستکاری و دفع فساد و رشوه و مَداخلِ و باز هزاران… امور معنوی و حقوقی و اخلاقی و آدابی دیگر بوده که تعداد آنها هم ده صفحه دیگر میشود». تقیزاده در ادامه مثالی میآورد: «من بدون یک ثانیه تردید ترجیح میدهم که وکلای مجلس قبای قدَکَ و لباس گشادِ هفتاد سال قبل را بپوشند و ریش داشته باشند ولی اگر جلسه ساعت سهونیم اعلام میشود ساعت پنج نیایند، و ششونیم رئیس به طالار جلسه نرود که نیمساعت دیگر برای حصول اکثریت منتظر شود، و بیست دقیقه پس از حصول اکثریت باز جمعی برای سیگار و چایی و صحبت بیرون بروند و باز جلسه از اکثریت بیفتد. [اینها را ترجیح میدهم] به اینکه همه ریش و سبیل را بتراشند و یقه آهاری تازه زده، شیک و شنگول بر کل آداب اجتماعی پسندیده فرنگی پشت پا بزنند… بدبختانه ما نه تمدّن ظاهری فرنگستان را گرفتیم نه تمدن معنوی آن را. از تمدّن ظاهری جز قمار و لباسِ میمونصفت و خودآرایی با وسائل وارده از خارجه، و از تمدّن باطنی آنها نیز هیچ چیز نیاموختیم جز آنکه اِنکارِ ادیان را بدون ایمان به یک اصل و یک عقیده معنوی دیگر، فرنگیمآبان ما آموختند. در این باب سخن آنقدر زیاد است که در پنجاه صفحه هم نگنجد».
تقیزاده علاوه بر آنکه یکی از رجل سیاسی برجسته تاریخ ایران به شمار میرود در زمره محققان و مؤلفان و مترجمان بنام کشور نیز بود. وی به زبانهای فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، عربی و ترکی تسلط داشت و با چند زبان دیگر نیز آشنا بود. در کارنامه علمی و پژوهشی تقیزاده تعداد پرشماری مقاله به زبانهای مختلف در نشریات داخلی و خارجی به چشم میخورد. از ترجمههای او میتوان به «تمدنهای اولیه» تألیف گوستاو لوبون و «شگفتیهای آسمان» تألیف فلا ماریون اشاره کرد. «مقدمه تعلیم عمومی» و کتاب ارزنده «از پرویز تا چنگیز» و کتابی تحت عنوان «گاهشماری در ایران قدیم» رسالهای در مورد «مانی و مانویت»، «تاریخ عربستان و قوم عرب»، «تاریخ انقلاب ایران» و بسیاری کتب و مقالات دیگر از جمله آثاری است که این دانشمند فرهیخته به رشته تحریر در آورده است. تقیزاده سابقه تدریس در دانشگاه را نیز در کارنامه داشت. در مجموع سیدحسن تقیزاده یک انقلابی پرآوازه، سیاستمداری برجسته و دانشمندی فرزانه بود و میتوان او را یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران دانست