آدرس: تهران - خيابان جنت آباد جنوبی - كوچه ریاحی- پلاك 55 - واحد 1- دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران. تلفن: 44617615 فكس: 44466450 ايميل: i n f o @ i r h i s t o r y .ir
شنبه ۱ دي ۱۴۰۳
  
      
 
 جستجو  
 عضویت در خبرنامه  - لغو
  
 
     يادداشتها و مقالات:  
 
 
ترور کسروی
  تاريخ: شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸
نام نویسنده: ترور کسروی
 
    با عرض سلام و خدمت اساتید گرامتوضیحات شما در مورد کسروی و اعتقادات ایشان بسیار واضح و روشن و گیرا بود. ولی در مورد ترور کسروی صحبتی نشد. آیا برای کشتن ایشان همانند سلمان رشدی فتوایی صادر شده بود؟ از طرف کدام مرجع تقلید؟ و گذشته از اینها، آیا ترور کسروی نتیجه مثبتی برای اسلام داشته است؟ آیا درست است کسی را که عقایدی اشتباه دارد و سعی در پخش آنرا دارد را کشت؟ منظور من دفاع از کسروی و کسرویان نیست، اما انسان هر کاری را که میخواهد انجام دهد به عواقب آن نیز توجه میکند. با ترور کسروی بهانه دست دشمن داده شد برای اینکه اسلام را مخالف حرف زدن و بیان عقیده جلوه بدهند و دست رژیم سابق برای مبارزات سختر باز گذاشت.مسئله دیگر در مورد پروتستانیسم اسلامی است. شما این مقوله را نفی کرده اید و در این مقاله_ترور کسروی_ زیاد به آن نپرداختید. یکی از کسانی که طرفدار پروتستانیسم اسلامی سید جمال الدین افغانی _اسدآبادی_ است. در توجیح می گوید باید در دید سنتی به اسلام تجدید نظر شود و تجدد را تا حدی پذیرفت، مثلا اگر صحبتی را که افلاطون گفته قبول داریم اگر شخص جدیدی حرفی زد سریع نقد نکنیم. خلاصتا اینکه به کلام کار داشته باشیم نه به صاحب کلام. امروزه هم میبینیم وقتی رییس جمهور دم از امام زمان عج می زنند بعضی آقایان می گویند چرا یک مهندس صحبت از امام زمان عج می زنند.با تشکر از زحمات شما اگر پاسخ بدهید ممنون میشوم.میثم زرین
جواب دفتر به سوال آقاي ميثم زرين
جناب آقاي ميثم زرينباسلام و تشكر از توجه جنابعالي به نقد ما بر كتاب «قتل كسروي» و افكار او.در مورد سؤال مطرح شده در خصوص اينكه چرا به قتل كسروي نپرداخته‌ايم و كدام مرجع تقليد حكم قتل كسروي را صادر كرده است؟بايد بگوئيم چون در متن كتاب چندين بار به نقل از مصاحبه‌هاي متعدد بازماندگان فدائيان اسلام و يا تواريخ به اين موضوع پرداخته شده، ما كمتر متعرض آن شديم. آنچه از اين گفته‌‌ها برمي‌آيد ظاهراً هيچ «مرجع تقليد»‌ي حكم قتل را صادر نكرده است و هيچ خبر مستندي در اين خصوص در دست نيست، گرچه قطعاً فدائيان اسلام بدون مجوز اقدام به اين كار نمي‌كرده‌اند. بنا به آنچه در متن كتاب آمده است از افرادي نظير علامه اميني (صاحب كتاب الغدير)، آيت‌الله مدني، آيت‌الله خويي، آيت‌الله بروجردي و آيت‌الله قمي نام برده شده كه گويا كمك‌هايي به فدائيان اسلام مي‌كرده‌اند و اين را دليلي بر تأئيد قتل گرفته‌اند! كه البته هيچكدام دليل بر صدور حكم قتل نمي‌باشد.در مورد سؤال ديگر كه آيا درست است كسي را كه عقايد اشتباه دارد و سعي در پخش آن مي‌كند، به قتل رساند؟در پاسخ بايد به عرض برسانيم صرف داشتن «عقايد اشتباه» دليلي براي كشتن افراد نمي‌تواند باشد. اما عقايد كسروي صرفاً يك «اشتباه» يا انحراف نبوده است بلكه او صراحتاً نبوت پيامبراسلام را منكر و خود ادعاي پيغمبري كرده است و علاوه بر اين نه تنها به نشر عقايد خود مي‌پرداخته بلكه عليه اسلام نيز تبليغ مي‌كرده است.گرچه ما در قرآن حكمي درباره ارتداد نداريم اما بنا به فتاوي تمام فقها كسي كه دو اصل اساسي دين توحيد و نبوت را منكر است و علاوه عليه دين هم تبليغ مي‌كند، مرتد محسوب و قتل وي را واجب مي‌دانند (هرچند برخي در زمان غيبت ممكن است آن را جايز ندانند).در مورد پيامدهاي قتل كسروي با شما موافقيم اما اگر علت قتل كسروي همانچه كه ما گفته‌ايم باشد، صرف داشتن پيامد منفي نمي‌تواند دليلي براي عدم اجراي يك حكم شرعي تلقي كرد. البته در مورد حكم ارتداد بايد بسيار سخت‌گيري بعمل آيد و به محض اظهارنظر انحرافي نمي‌توان كسي را مرتد تلقي كرد و در مورد كسروي نيز ما نمي‌توانيم او را قطعاً مرتد بناميم. اين موضوع در صلاحيت يك محكمه شرعي است. ما صرفاً دلايل احتمالي آن را مورد بررسي قرار داده‌ايم.اما در مورد «پروتستانتيسم اسلامي» ضمن جلب توجه جنابعالي به نقد ضمني بر پروتستانتيسم اسلامي در نقد كتاب «درخشش‌هاي تيره» (مبحث «آخونداف» ص100)، چند نكته را به عرض مي‌رسانيم:1- بايد ديد منظور از پروتستانتيسم چيست؟ اگر منظور اصلاح اساس دين است (مثلاً ما قرآن را يعني تنها متن اصيل و دست‌نخورده دين را بخواهيم اصلاح كنيم)، است كه امري كاملاً غلط و خطرناك است  چون قرآن كلام خدا و عاري از هرگونه اشتباه و خطا است و خود ملاك و ميزان درستي و نادرستي است، لذا ادعاي اصلاح آن با انديشه بشري كه اغلب در زمان‌هاي مختلف خود بايد اصلاح شود، مضحك است اما اگر منظور از «اصلاح» تصحيح تفسيرها و برداشت‌هاي غلط و انحرافي از دين است مي‌تواند اصطلاحي درست باشد البته به شرط اينكه مدعي اصلاح خود فرد صالح و آشنا به مباني قرآن و مسلط به علوم الهي باشد نه اينكه صرفاً ادعاي اصلاح، داشته باشد و تنها به فساد و ايجاد فرقه‌هاي انحرافي كمك كند (چنانچه اكثر فرقه‌هاي تاريخي يا فعلي به همين ادعا ايجاد شده‌اند.)2- چون در اسلام برخلاف مسيحيت، تفسير متن دين و ايمان در انحصار افراد خاصي نيست، لذا تنوع تفسير و برداشت‌هاي دين در اسلام بسيار بوده است و از اين رو نيازي به «پروتست» هم نشده است پروتستانتيسم در مسيحيت تحت تأثير «بورژوازي» و عليه سازمان كليسا بوده و در اسلام چون سازمان رسمي براي تفسير دين و واسطه بودن ميان خدا و خلق وجود نداشته، لذا تستانتيسم اسلامي هم صرفاً يك تقليد بوده و راه به جايي نبرده است. افراد ضد دين نظير آخونداف هم مدعي پروتستانتيسم اسلامي بوده‌اند! و اين نشان مي‌دهد پروتستانتيسم كه در دنياي اسلام (از 130 سال قبل) مطرح شد، صرفاً يك حركت سياسي و انحرافي بوده و نتوانسته جايي براي خود باز كند.3- به همين دليل سيدجمال‌الدين اسدآبادي را نمي‌توانيم يك پروتستانتيست اسلامي بناميم. شايد بتوان جريان‌ها و افرادي را كه داراي افكار تجددطلبانه و برداشتهاي مدرن از اسلام بوده‌اند، پروتستانتيست تلقي كرد اما چون اين دسته از افراد صرفاً يك حركت سياسي براي اصلاح امور جامعه داشته و هرگز متعرض مباني دين نشده‌اند، اطلاق اصطلاح پروتستانتيست به آنها جاي تأمل دارد

 
     
 
 
      ديدگاهها:  
 

پست الکترونيک:



حروف عکس را با رعایت بزرگ و کوچکی حروف تایپ کنید

 
بازگشت

 






info[at]irHistory.ir Copyright All right Reserved