مصاحبه:  
 
 
هاشمی به رأی مردم بها نمی‌دهد
 
کد مطلب: 413
تاريخ: يكشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۹
منبع: جوان
درجه: فوري

يادداشت: یكی از نخبگان و چهره‌های مطرح سیاسی كه در فتنه پس از انتخابات با مواضع خود سیبل انواع انتقادات قرار گرفت، آقای هاشمی رفسنجانی بود؛ كسی كه در دوران چهار ساله ریاست جمهوری دكتر احمدی‌نژاد هم مواضع تندی را علیه دولت می‌گرفت. در بسیاری از اوقات رفتار و مواضع چند پهلویی از ایشان دیدیم كه از آن جمله می‌توان به نامه‌ای خطاب به رهبر انقلاب، خطبه‌های نماز جمعه پس از انتخابات و سكوت چند ماهه ایشان در بحران سیاسی كشور اشاره كرد. ‌سید عباس سلیمی نمین شخصیتی است و كه درنوشته‌ها و سخنرانی‌های خود شخصیت، رفتار و عملكرد آقای هاشمی رفسنجانی را مورد نقد و بررسی قرار داده است. ایشان كه رئیس دفتر مطالعاتی تاریخ معاصر است در این گفت‌وگو به صورت گاه اجمالی به رویكرد رفتاری و عملكرد ایشان می‌پردازد.
 
 
 
 
  عده‌ای از سیاسیون معتقدند هاشمی بازیگردان اصلی جریان سبز بوده است و در مقاطعی مثلاً در نماز جمعه جریان مذكور را همراهی كرده است، آیا می‌توانیم در اسفند ماه گذشته طرح كمیسیون ملی انتخابات از سوی مجمع تشخیص را تلاشی برای جلوگیری از محاق جریان سبز بدانیم؟ مسائلی كه بعد از انتخابات شاهد آن بوده‌ایم علی القاعده تأثیراتی را در جامعه گذاشته است كه برطرف كردن تبعات سوء آن نیاز به زمان قابل توجهی خواهد داشت. ما در نظام‌مان یك عملكرد افراد را داریم، یك جایگاه‌های سیاسی رسمی افراد را. بنده نمی‌خواهم تأثیر افراد را بر جایگاه‌ها رد كنم اما نباید ما در مواضع خودمان نسبت به افراد، جایگاه‌ها را هم مورد تعرض قرار دهیم.
جایگاه‌های رسمی باید حفظ شود اما قطعاً شناخت ما راجع به افراد مقوله دیگری است كه باید لحاظ شود. بنده موافق نیستم موضوع كمیسیون ملی انتخابات كه روزهای گذشته نقل محافل شده بود ر‌ا به مسائل بعد از انتخابات ارتباط دهیم ولو اینكه برخی از افراد كه در مجمع تشخیص مصلحت هستند كارنامه نامطلوبی از خودشان در طول این چند ماهه نشان داده‌اند. مجمع تشخیص مصلحت جایگاه مشورتی برای رهبری نظام است؛ خروجی مجمع در این زمینه‌ها جز یك مشورت چیز دیگری نمی‌تواند باشد و هر موضوعی كه در مجمع مطرح بشود می‌تواند در نهایت به عنوان یك نظر مشورتی برای مقام معظم رهبری باشد و رهبری هستند كه تشخیص می‌دهند كدام قسمت نظر مشورتی را بپذیرند و كدام قسمت را رد كنند.
به هر حال مجمع نمی‌تواند كار قانونگذاری را انجام دهد و یا یك خروجی مستقل داشته باشد. هر انتخاباتی قطعاً برای هر نظامی هزینه‌هایی دارد؛ چرا كه زمانی كه یك رقابت سالم بین كاندیداها رخ می‌دهد التهاباتی در جامعه رخ می‌دهد كه از بین بردن آن برای نظام هزینه‌هایی دارد.
قطعاً برخی ویژگی‌های فردی افراد هم مزید بر علت می‌شود و برخی بی‌فرهنگی‌ها و عدم رشد یافتگی نیروهای سیاسی تنش‌ها و التهابات انتخابات را دو چندان می‌كند. نفس انتخابات سالم و واقعی خودش التهاب آفرین است. نظام ما حقیقتاً انتخابات سالم و دقیقی را طی سالیان گذشته داشته است اما عده‌ای كه از حاصل انتخابات خیلی خشنود نبوده‌اند اعتراضاتی را علیه انتخابات طرح یا ایراداتی را به انتخابات، وارد می‌كردند كه حاصل انتخابات اندیشمند برای ملت تلخ شود.
این محدود به این دوره نبوده است بلكه ما در انتخابات نهم ریاست جمهوری هم این بحث را داشته‌ایم و حتی قبل از آن هم این بحث مطرح شده بود و عده‌ای در گذشته احساس می‌كردند كه می‌توانند به رأی مردم خدشه وارد كنند. این پیشنهاد قابل توجهی است كه ما بتوانیم یك مكانیسمی درست كنیم كه بهانه جویی‌های برخی از افراد و گروه‌ها را در انتخابات به حداقل برسانیم و به نوعی بستر بهانه‌جویی‌ها را از بین ببریم. آقای پورمحمدی پیشنهادی در زمان وزارت خود خدمت مقام معظم رهبری دادند و ایشان آن را به مجمع تشخیص ارجاع دادند. حدود دو ماه پیش مجمع آن را در دستور كار قرارداده است. در كل اگر برخی از اعضای مجمع مصلحت كارنامه خوبی ارائه نكردند نباید به كل مجمع تعمیم بدهیم و ما باید حساب برخی افراد مجمع را از كل مجمع جدا كنیم. اینكه هاشمی رفسنجانی كه در رأس مجمع قراردارد در انتخابات دچار خطاهای فاحش شد و هدایت همه كسانی كه انتخابات را زیر سوال بردند را برعهده داشته یك واقعیت است. به هر حال در اینكه آقای هاشمی خطا كار است تردیدی نمی‌‌توان داشت، اما نباید خطای آقای هاشمی را به كل مجمع ارتباط بدهیم. البته آقای هاشمی رفسنجانی نمی‌تواند نظر خود را به دیگران مقدم كند. به هر حال حاصل تصمیمات مجمع به رهبری ارجاع می‌شود و ایشان است كه نظر پایانی را می‌دهد.
بنده قبول دارم كه آقای هاشمی رفسنجانی اهداف سیاسی خاصی را دنبال می‌كنند و در این تردید ندارم و اهداف سیاسی ایشان مخالف مصالح جامعه است و قطعاً موضع‌گیری جامعه بهترین ملاك در این زمینه است، چرا كه مردم موضع‌گیری ایشان را بارها طرد كردند و ایشان را ناگزیر كردند كه به ناچار به تصحیح مواضع خود بپردازد. هاشمی رفسنجانی كسی بود كه القای شبهه در انتخابات را بیش از دیگران تقویت كرد. امروز ممكن است آقای هاشمی رفسنجانی سعی كند منویات خودش را در جایگاه سازمانی خودش دنبال كند اما باید به این توجه كنیم كه رهبر معظم انقلاب این طرح را به مجمع تشخیص نظام ارائه داده‌اند و قطعاً حاصل آن را دریافت خواهند كرد. اگر در این بین دیدیم كه افراد به مانند هاشمی رفسنجانی اراده‌ای دارند و برای اراده خودشان تبلیغ می‌كنند ما وظیفه داریم در برابر آنها موضع‌گیری كنیم.
‌ همانطور كه شما اشاره فرمودید آقای هاشمی رفسنجانی سابقه تشكیك در انتخابات را دارند و در سال 84 نامه‌ای را خطاب به مردم نه رهبری نوشته بودند و در آن نامه گفته بودند كه من فقط شكایتم را به خدا می‌برم، ارتباط تشكیك در انتخابات سال 84 و 88 را چه چیزهایی می‌دانید؟
آقای هاشمی فردی است كه در مقاطعی هم به قانون بها نمی‌دهد و هم به رأی مردم. ما در كشور باید به یك مسأله توجه جدی داشته باشیم و آن اینكه خودمان را دارای انعطاف نشان بدهیم.
در برابر قانون و رأی مردم منعطف باشیم. آقای هاشمی رفسنجانی از جمله شخصیت‌هایی است كه در مقاطع مختلف نشان داد‌ كه برای جایگاه قانونی و رأی مردم احترام لازم را قائل نیست.
آنچه را كه ایشان در این دوره موضع گرفته‌اند چون مسبوق به سابقه است، خیلی مورد پذیرش مردم واقع نمی‌شود. در انتخابات نهم همانطور كه شما اشاره كردید وقتی مردم به ایشان رأی ندادند، نگفتند كه انتخابات سالم بوده (گر چه مجری انتخابات دولت خاتمی همان كسی بود كه معتمد و متحد ایشان بود) و انتخابات را زیر سؤال برد. آقای موسوی لاری و خاتمی سلامت انتخابات را تأیید كردند و به‌درستی سخن آقای هاشمی را نپذیرفتند.
ولی چرا آقای هاشمی به رأی مردم تن نداد، چون غرور و خودخواهی‌هایی در نخبگان ما بعضاً وجود دارد كه باعث ایستادگی و مقاومت آنها در برابر رأی مردم می‌شود.
جامعه ما به تدریج نسبت به شخصیت‌های سیاسی و نیروهای انسانی، خودش ارزیابی را صورت می‌دهد و این را باید دستاورد قابل توجهی برای جامعه بدانیم، هیچ كس نمی‌تواند در زمینه‌ای خود را فوق مردم بداند مخصوصاً در بخش امور اجرایی كه قرار است رئیس آن بخش طبق خواست و اراده مردم انتخاب شود. سؤال اینجاست كه آیا آقای هاشمی در گذشته خود را تابع تبلور مشاركت مردم در جامعه می‌دانسته است؟ پاسخ این است كه نه اینگونه نبوده است، اینكه چرا نمی‌داند با تحلیل شخصیت ایشان قابل پاسخ است، چرا كه آقای هاشمی حاضر نیست در برابر رأی مردم كرنش كند و به راحتی تلاش ستودنی مردم و میوه شیرینی كه با مشاركت آنها به دست آمده است را به كام همه تلخ می‌كند. آن هم انتخاباتی كه نشانه رشد فرهنگی جامعه است و نشان‌دهنده این است كه جامعه ما جامعه‌ای رو به جلو است.
‌ همانطور كه می‌دانیم انقلاب اسلامی ایران دارای سه معیار: مردم، ایدئولوژی و رهبری بوده است اما آقای هاشمی در سال‌های اخیر به شدت روی گزینه مردم تأكید می‌كند، تأكیدات اكید آقای رفسنجانی با چه هدفی صورت می‌گیرد؟
قبل از هر چیزی سیاستمداران باید رفتار و عمل خود را با شعارهایشان منطبق كنند. طبیعی است كه انگیزه آقای هاشمی رفسنجانی این است كه تبعات بی‌توجهی به مردم را كمرنگ كنند و هزینه‌ این عدم التفات و توجه را كاهش دهند. آقای هاشمی مدتی است كه می‌فهمند جامعه نسبت به ایشان حساسیت‌هایی را دارد اما هرگز حاضر نیست این واقعیت را در عمل به‌كار بگیرد و رفتار خود را تغییر دهد.
‌ چرا؟
چون برخی از نخبگان خودشان را فراتر از مردم و قانون می‌دانند. ما زمانی می‌توانیم در خدمت جامعه باشیم كه به دو پارامتر توجه كنیم كه آن قانون و مردم هستند. آقای هاشمی چندین بار است واكنش جامعه را نسبت به خودش در عرصه اجرا می‌بیند. ایشان تنها كسی است كه در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری رأیشان به شدت كاسته شد، اما بقیه رئیس جمهورها به شدت افزایش داشته‌اند و این پیامی بود كه از سوی مردم به آقای رفسنجانی داده شد. اما ایشان به این پیام توجه نكردند و كوشش كردند مردم را با یك ترفند وارد بازی دیگری كنند و این مطلوب به نظر نمی‌رسد. البته با شعار مردم‌گرایی سازگاری ندارد. ما اگر تابع مردم هستیم باید به ارزیابی مردم احترام بگذاریم و مثلاً اگر مردم بنده را برای امور اقتصادی مناسب ندیدند، نباید عصبانی بشوم و بگویم الا و بالله بنده به درد امور اقتصادی می‌‌خورم. این احترام گذاشتن به مردم نیست. آقای هاشمی نمی‌تواند ارزیابی و تحلیل مردم را با متوسل شدن به شیوه‌های غیرمنطقی عوض كند و همین مشكل است كه به عقیده من باعث شده است روزبه روز جایگاه آقای هاشمی در میان مردم از دست برود.
باید بپذیریم كه مردم بعد از 31 سال ما را براساس توانمندی‌ها و خصوصیات فردی و شخصیتی در جایگاه‌هایی كه می‌پسندند بگمارند و اگر برای مردم احترام قائلیم باید به انتخاب آنها هم احترام بگذاریم. آقای هاشمی زمانی كه انتخاب مردم را نمی‌پذیرد به معنای آن است كه برای مردم هم احترامی قائل نیست. آقای رفسنجانی باید قبل‌تر از اینها پیام مردم را دریافت می‌‌كرد، هر چند توده‌های مردم برای توانمندی‌های سیاسی ایشان ارزش زیادی قائلند اما نباید ما جامعه را به تنش اساسی بكشانیم تا آنكه هر طور شده رأی مردم را تغییر بدهیم. مشكل آقای هاشمی عدم اعتقاد به مردم است. متأسفانه لقلقه زبان برخی از شخصیت‌های سیاسی مردم باشد كافی نیست و در عمل است كه باید درجه پایبندی خود را به رأی مردم نشان بدهیم.
نقش اطرافیان ایشان در بروز برخی خصایص فردی آقای رفسنجانی را چگونه ارزیابی می‌كنید؟
اگر در ادامه خود محوری‌های متعدد آقای هاشمی در طول 30 سال قبل را كه بعضاً تبعات جدی هم در پی داشته است، مورد مطالعه قرار بدهیم ( كه جامعه آنها را مورد مطالعه قرار داده است چرا كه جامعه ما حافظه تاریخی خوبی دارد) بسیاری از عكس‌العمل‌های كنونی ایشان مشخص خواهد شد. یكی دیگر از خصوصیات آقای هاشمی بحث عدم احترام به جایگاه قانون است. بعضی از افراد در طول چند سال دچار خود بزرگ‌بینی می‌شوند كه البته متملقین نقش ویژه‌ای در شكل‌گیری این خصوصیت دارند. در دوران آقای هاشمی بازار تملق‌گویی گرم بود و به ایشان عناوینی همچون سردار سازندگی و امیر كبیر دوران می‌دادند. این افراد با تملق‌گویی شرایط را برای بهره‌برداری شخصی خودشان از مطامع فراهم می‌كردند و در مقابل باعث شكل‌گیری خصوصیتی كه همان ایستادگی در مقابل قانون و زیر پا گذاشتن آن است در وجود آقای هاشمی‌شدند، (این افراد شرایطی را به وجود آوردند كه مثلاً در هر سفر خارجی 300 نفر آقای هاشمی را كه برخی از خویشاوندان و دوستان خانوادگی ‌ایشان بودند همراهی می‌كردند). ما در خاطرات آقای هاشمی به عباراتی برمی‌خوریم كه گویای همراهی دوستان فائزه هاشمی و دیگر فرزندان آقای هاشمی در سفرهای رسمی و بین‌المللی بوده است.
این ریخت و پاش‌ها از پول بیت‌المال با مقدمه‌چینی تملق‌گویان شكل می‌گرفت. این تملق‌گویی‌ها باعث شد برخی از شخصیت‌های ما احساس كنند كه مافوق قانون هستند و اوج آن را در انتهای ریاست جمهوری آقای هاشمی با اظهارات نزدیكان ایشان در مادام‌العمر بودن ریاست جمهوری ایشان می‌بینیم. افرادی نظیر آقای عبدالله نوری، حسن روحانی و طاهری‌اصفهانی اظهار كردند كه آقای هاشمی نباید در چارچوب قانون باشد و آقای هاشمی هرگز موضع درستی در قبال اظهارات این افراد نگرفت. این بی‌توجهی به قانون و خود برتربینی نسبت به قانون حاصل یكسری تخلفات بود.
شیوه رذیلانه برخی افراد باعث می‌شود شخصیت‌های توانمند جامعه از مسیر خدمت‌گزاری مردم منحرف شوند. افرادی سوءاستفاده‌گر و متملق توانستند این انحراف را در برخی افراد به وجود بیاورند.
شما برخی انتقادات از آقای هاشمی را به دلیل ویژگی‌های شخصیتی ایشان می‌دانید. در این ارتباط توضیح بفرمایید.
آقای هاشمی علاوه بر مطالب گفته شده یكسری خصلت‌های شخصیتی هم دارد و آن نگاه غرب محوری نسبت به اداره جامعه است و موضوع عدم احترام آقای هاشمی به قانون و رأی مردم بحث دیگری است و بحث فرد محور بودن ایشان بحث و محوری جداگانه است، با تحلیل و بررسی شخصیت آقای هاشمی در طول 30 سال اخیر به این نكته پی می‌بریم كه ایشان می‌خواهند مسائل را به صورت فردی فیصله دهند و اصلاً به دنبال نهادگرایی نیستند. آقای هاشمی را با الگوهایی كه از خود نشان داده‌اند می‌توان شخصیتی فرد محور در عرصه مدیریت خواند. آقای هاشمی در بسیاری از موضوعات می‌تواند به نتیجه برسد چرا كه از طریق رابطه و مكانیسم‌‌های پنهان مسائل را حل و فصل می‌كند و برعكس نهادسازی را در جامعه تقویت نمی‌كند. یكی از اظهارات آقای هاشمی كه نشان دهنده نگاه فرد محوری ایشان است، آن است كه ایشان گفتند امام (ره) در سال 62 خواستند از رهبری نظام استعفا بدهند و بنا بر توصیه بنده از این كار صرفنظر كردند. امام (ره) در سال 62 می‌خواستند نگاه نهادمحوری را در جامعه تقویت كنند و به همین دلیل حضور خود را در تنظیم روابط بین قوا كم كردند نه آنكه جایگاه رهبری خود را تضعیف كنند.
حضرت امام (ره) سعی می‌كردند قوا را تقویت كنند و با پیدا كردن مكانیسمی تعامل بین قوا را بیشتر كنند، اما آقای هاشمی این را برداشت می‌كند كه امام (ره) تصمیم بر استعفا داشته و سخنرانی نمی‌كرده است و البته این برداشت شخصی آقای هاشمی از نوع حكومت‌داری است و این را می‌رساند كه ایشان در تصمیم‌گیری دیگر قوا دخالت داشته است. كمااینكه در خاطرات می‌بینیم ایشان با آنكه رئیس قوه مقننه است در همه امور كشور دخالت می‌كند مثلاً بدون آنكه دولت بداند بسیاری از كارهای قوه اجرایی را حل می‌كند و در بعضی‌ موارد هم مورد اعتراض قرار می‌گیرد. ایشان یك فردمحور كامل بوده است، هر چند شاید فرد‌محوری در كوتاه‌مدت نتیجه‌بخش باشد اما در درازمدت انحراف‌محور است و موجب می‌شود كشور شكل قانونمند خود را از دست بدهد و نهادها در جایگاه‌های حقوقی رشد پیدا نكنند. زمانی جامعه‌ای مصون از انحراف می‌شد كه شخصیت‌های حقوقی آن قدرت بیابند و بر شخصیت‌های فردی برتری پیدا كنند. امام (ره) و مقام معظم رهبری در طول فعالیتشان تلاش فوق‌العاده‌ای داشته‌اند كه جایگاه‌های رسمی كشور را براساس قانون اساسی تقویت كنند و تأثیرگذاری فردی را به حداقل برسانند در حالی كه نگاه آقای هاشمی دقیقاً ‌مقابل این نوع نگاه است و این را می‌توانیم در جایگاه‌های مختلفی كه آقای هاشمی حضور داشته است ببینیم، مثلاً یكی از نمونه‌های بارز همان دانشگاه آزاد است كه این دانشگاه نه قانون‌محور است نه خرد جمعی در تصمیمات آن دخیل است بلكه یك مجموعه‌ای است كه با فردمحوری كامل اداره می‌شود.
تفاوت‌های شخصیتی آقای هاشمی‌رفسنجانی زمان امام (ره) و سال‌های اخیر را در چه می‌دانید؟
علی القاعده انسان‌ها تغییر می‌كنند و تغییرات هم می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، منتها در مورد آقای هاشمی زمینه‌های تغییرات از ابتدای انقلاب وجود داشته است و از جمله آن زمینه‌ها خود‌محوری و فراقانونی عمل كردن ایشان است. آقای هاشمی در دوران امام (ره) هم شخصیت خودمحوری را در بسیاری از جاها نشان داده است و این در زمان ریاست جمهوری ایشان نمود بیشتری پیدا می‌كرد. زمانی كه آقای هاشمی به ریاست جمهوری برگزیده شد، خصوصیاتی نظیر لوكس‌گرایی در ایشان تقویت شد اما قبل از آن زمان، آقای رفسنجانی به دنبال تجمل‌گرایی نبود و حتی در زمان ریاست مجلس دفتر ایشان ساده بود به صورت كلی اهل زرق و برق و تجمل نبودند.
می‌توانید به نمونه‌ای از خود محوری‌های ایشان كه در زمان حیات امام (ره) صورت گرفته است اشاره كنید؟
از جمله آن موضوع مك فارلین و برخی تصمیمات در مورد نمایندگان مجلس است كه در سال 61 ایشان مجلس را تعطیل می‌كند تا نمایندگان به حج مشرف بشوند و امام (ره) مخالفت می‌كند. اما ایشان با خودمحوری همچنان بهانه‌هایی می‌تراشد كه تصمیم خود را به اجرا دربیاورد. در خاطرات آقای هاشمی اشاره شده است كه برادر یكی از نمایندگان فوت می‌شود و قصد دارند كه آن مرحوم را در حرم حضرت معصومه (س) دفن كنند اما اعلام می‌شود كه این دفن 40 میلیون هزینه دارد. این موضوع را با حضرت امام (ره) در میان می‌گذارند و با مخالفت امام (ره) مواجه می‌شوند، اما آقای هاشمی هزینه را متقبل می‌شود و اخطار می‌كند كه این كار را انجام بدهید. یا در موضوعی دیگر امام (ره) دستور می‌دهند كه دولت از اموال بنیاد مستضعفان استفاده نكند و می‌فرمایند خلاف شرع است اما آقای هاشمی به كرات در خاطرات خود به استفاده از پول این بنیاد اشاره می‌كند كه از جمله می‌‌توان به خرج كردن برای دانشگاه آزاد اشاره كرد. از این نوع خودمحوری‌ها در دوران حضرت امام (ره) به فراوانی می‌توان یاد كرد.
این خودمحوری‌ها لطماتی هم در پی داشت؟
قطعاً‌ صدماتی هم برای نظام در پی داشت و تلاش رهبری را برای سامان بخشیدن كشور و حاكم كردن قانون تا حدودی تحت تأثیر قرار داد.
به عقیده شما چرا آقای هاشمی موضوع مك فارلین را از امام (ره) پنهان كرد؟
آقای هاشمی در آن سال‌ها فرماندهی جنگ را بر عهده دارد. ایشان یك شخصیت توانا و قدرتمند در عرصه سیاسی است و طبیعی است كه نقش مؤثری در امور كشور ایفا می‌كرد. منش آقای رفسنجانی با منش حضرت امام (ره) تفاوت‌های چشمگیر در استراتژی جنگ داشت.
امام (ره) اعتقاد داشتند سرنوشت جنگ با قدرت ملت رقم بخورد و شعار جنگ، جنگ تا پیروزی را هم با همین دید سر دادند اما آقای هاشمی شعار دیگری را مطرح می‌كنند و براساس خاطرات آقای هاشمی منطبق با شعار امام (ره) نبوده است. درهمین سال‌ها آقای هاشمی به فرماندهان می‌گویند:‌شما یك عملیات موفقیت‌آمیز انجام بدهید تا من از طریق سیاسی جنگ را فیصله بدهم.
این موضوع در میان فرماندهان هم تضعیف روحیه به حساب می‌آمد و هم سیاسی‌كاری را در جنگ مطرح می‌كرد. آقای هاشمی در این مقطع از موضوعی خارج از كشور بهره می‌برد و آن اینكه تعدادی از نیروهای غربی در لبنان گروگان گرفته شدند، غربی‌‌ها تمایل داشتند كه ایران كمك كند تا نیروهای آنها آزاد بشوند. البته این نكته را باید یادآور شوم كه قبل از آن ایران تسهیلات نظامی خود را از بازار آزاد به دست می‌آورد.
مسأله مذاكرات ایران با غربی‌ها بین مسئولان مطرح شد و این موضوع شكل گرفت كه در قبال آزادی اسیران غربی آمریكا به ما اسلحه و سلاح بفروشد.
آقای هاشمی در كنار تلاش مسئولان نظام برای تهیه سلاح از بازار سیاه و همچنین مذاكرات غیرمستقیم با آمریكایی‌ها بر سر گروگان‌ها دو خط دیگر را دنبال می‌كردند.
براساس مستندات دو خط دیگر آقای رفسنجانی بدون اطلاع امام(ره) و دیگر مسئولان نظام است؛ یكی تلاش برای تجدید رابطه با آمریكا و دوم بحث مذاكره با آمریكا برای جلب حمایت آنها در ارتباط با سرنوشت جنگ.
آقای هاشمی برخلاف نظر امام (ره) معتقد بود كه ما مسأله جنگ را از طریق سیاسی حل كنیم. البته این موضوعات را به صورت گسترده در كتاب نقد سال 65 آقای هاشمی آورده‌ام. متأسفانه زمانی هم كه امام (ه) گفت‌وگو را در رابطه با مك فارلین منع می‌كنند، آقای هاشمی باز هم ارتباط‌گیری را در این رابطه انجام می‌دهد و حتی برادرزاده خود و برخی از فرماندهان جنگ را در این قضیه داخل می‌كند كه این اثرات بسیار سوئی در جبهه داشت و تمركز بسیاری از فرماندهان جنگ را به هم می‌زد. آقای هاشمی حتی مطالب خلاف واقع از جمله عدم سفر برادرزاده خود به آمریكا را به اطلاع حضرت امام (ره) نمی‌رسانده است.