کد مطلب: 174
تاريخ: يكشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
منبع: عباس سلیمی نمین
درجه: فوري
يادداشت: «تاريخ» اگرچه بظاهر نگاهي به گذشته است اما بيش از آن، عاملي براي درك و تبيين موقعيت كنوني و راهنماي عملي براي يك ملت در طي كردن مسير آينده به شمار ميآيد.
«تاريخ» اگرچه بظاهر نگاهي به گذشته است اما بيش از آن، عاملي براي درك و تبيين موقعيت كنوني و راهنماي عملي براي يك ملت در طي كردن مسير آينده به شمار ميآيد.
از اين روست كه براي «تاريخنگاري» نيز بايد اهميتي ويژه قائل شد چراكه حلقه واسط ميان يك ملت و گذشته آن محسوب ميشود و چنانچه ناراستي و خلاف واقعنمايي در آن بروز كند، ميتواند در بينشها و كنشهاي يك جامعه، اعوجاجاتي را به وجود آورد و هزينههاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي فراواني را بر آن جامعه بار كند. به عبارت ديگر، اگر بپذيريم «گذشته چراغ راه آينده است» قبل از هر مسئله ديگر بايد به اين بينديشيم كه ملتها بر اساس تصويري كه از گذشته به آنها منتقل ميشود، به تجزيه و تحليل مسائل پرداخته و دست به انتخاب مسير ميزنند. معناي ديگر اين سخن آن است كه براي رهنمون شدن يك جامعه به سمت و سويي خاص ميتوان چنان تصويري از گذشته را در پيش روي او قرار داد كه احتمال گزينش راه و مسير خاصي را توسط او بشدت افزايش دهد. اين اصل را بايد زيربناي حركتهاي وسيعي در عرصه تاريخنگاري پيرامون دوران پيش از اسلام ايران، از اواخر دوره قاجار و بويژه در دوران پهلوي به حساب آورد به طوري كه با نگاهي به آثار و تأليفات تاريخي اين دوران قادر به مشاهده يك جريان باستانگرايي بسيار پررنگ در حوزه تاريخنگاري خواهيم بود.
هدف مشخص از راهاندازي اين جريان تاريخ نگاري كه با برنامهريزي و هدايت فراماسونري و صهيونيسم عمدتاً در قالب «شرق شناسي» شكل گرفت، تصوير كردن يك تمدن بسيار شكوفا و پيشرفته در ازمنه پيش از ورود اسلام به ايران بود تا بدين ترتيب تمامي هويت و افتخارات ملي ايرانيان در پيوندي عميق و گسترده با اين دوران قرار گيرد. نتيجه اين نوع تاريخ نگاري ايجاد حس دوگانگي ميان هويت اسلامي مردم ايران با هويت ملي آنها بود. اين دوئيت به مرور زمان با اوج گيري خط تاريخ نگاري باستانگرا، تبديل به نوعي احساس كينه و عناد ميان «فارس و عرب» در ميان برخي اقشار گرديد و البته دراين ميان بعضاً نگاههاي منفي نسبت به اصل اسلام نيز شكل گرفت.
متأسفانه بايد گفت به دليل گذشت نزديك به يك قرن از شكلگيري رويكرد باستانگرايانه در تاريخ نگاري سرزمين ايران، آنچه در اين باب گفته و نوشته شده، به صورت مسلمات و بديهيات تاريخي كشورمان مورد پذيرش قرار گرفته و آثار و تبعات آن نيز در لايههاي مختلف اجتماعي نفوذ كرده است كه به انحاي گوناگون- و البته با شدت و ضعفهاي متفاوت- خود را نشان ميدهد.
اينك به منظور جلوگيري از استمرار تأثيرگذاريهاي منفي اين جريان تاريخنگاري، شايسته است حركتي جدي به منظور بازنگري در تاريخ ايران پيش از اسلام صورت گيرد و حقايق تاريخي اين سرزمين به نسل حاضر و نسلهاي آتي ارائه گردد. بدين منظور، اقدامات همزمان زير ضروري است:
نتيجهگيري از بررسي مقدماتي ما را به مسير تازهاي هدايت خواهد كرد، كه سرانجام آن اثبات اين نكته است كه خلاف تلقينات تاريخي موجود، كه ميخواهد به جاي نسلكشي پوريم، اسلام و مسلمين را مسئول تخريب تمدن كهن شرق ميانه معرفي كند، طلوع اسلام تجديد حيات تمدن شرق ميانه و بل جهان، پس از آسيب وسيع نسل كشي پوريم بوده است.
1- بررسي و بازگشت دادن قريب سي هزار لوحهي گلي ايلامي كه شناسنامهي اصلي تخت جمشيد است و ايلامي بودن آن محوطه ي كهن ايراني را اثبات مي كند.
2- بررسي خطوط و كتيبههاي محوطه هاي تخت جمشيد و نقش رجب و نقش رستم و غار حاجي آباد، براي تشخيص زمان نقر اين كتيبه ها در حال حاضر اثبات جعلي و جديد بودن اين كتيبهها به سادگي ميسر است.
3- بدون ترديد نتايج بررسيهاي فوق به تدوين و تنظيم تازهاي از تاريخ ايران و شرق ميانه خواهد انجاميد، دست ايرانشناسان غالبا يهود را از هويت شناسي مردم منطقه كوتاه تأثير اسلام بر بازسازي و تجديد حيات شرق ميانه را اثبات خواهد كرد. براي رسيدن قطعي و مستند و محكم به نتايج بالا، تدارك مقدمات زير براي جمع آوري اسناد قابل اتكاء كه در هر مرجع ملي و بين المللي قابل ارائه باشد، ضروري است.
4- تهيه فيلم مستند كاملي از عيوبات معماري در تخت جمشيد، كه نيمه تمام ماندن ساخت آن مجموعه را از نظر فني مسلم و تأييد ميكند و در صورتي كه هزينهها و نيروي متخصص لازم براي تهيه ي اين فيلم اختصاص يابد، در عين حال كه بنيان قدرت امپراتوري هخامنشيان و قبله باستان پرستان ضد اسلام را تخريب خواهد كرد، مجموعهاي در اندازهي مستندهاي تاريخي و باستانشناسي توليد خواهد شد، كه قابل عرضه به بازار و تلويزيونهاي بينالمللي است. ضمن اينكه جستوجوي علت نيمه تمام ماندن ساختمانهاي محوطهي تخت جمشيد، خود مستند بزرگي براي تبعات رخ داد نسل كشي ويرانگر پوريم در شرق ميانه خواهد بود.
5- اعزام نيروهاي كارشناس متشكل از معماران و مهندسين برجسته، متخصصين آتشنشاني، باستان شناسان خبره و جست و جو گري، كه صرفا پيرو نظريات ايران شناسي وارداتي نباشند، مرمت كاران حرفه اي و نيز هنر شناسان و استاد كاران حجاري و صاحب نظران، براي بازديد از عيوب معماري و اجرايي تخت جمشيد و در صورت امكان برگزاري ميز گرد از اين صاحب نظران در محيط تخت جمشيد براي انعكاس در فيلم.
6- بازديد كارشناسانه از تخت جمشيد و نيز گنجينه ي موزه ي ايران باستان و احتمالا موزه هاي بزگ دنيا، براي يافتن بقاياي تمدن ايلام كه در تخت جمشيد يافته اند و به قصد مخفي ماندن هويت اوليه و اصلي آن محوطه، تاكنون از عرضهي آن به تحقيقات باستانشناسي جلوگيري كردهاند.
7- بررسي ميزان دخالتهاي خراب كارانه و تعيين حجم و ميزان ابنيهي خشتي و آجري پيش از هخامنشي كه براي گم شدن هويت كهن آن محوطه، به وسيلهي باستانشناسان دانشگاه شيكاگو جمع آوري و تخريب شده است.
8- در صورتي كه بتوان هريك از اين آسيبهاي عظيم بر بقاياي باستاني ايران را با اسناد و ادلهي موجود به مراكز فرهنگي جهان اثبات كرد، دولت ايران ميتواند بر مبناي آيين نامههاي موجود حفاظت آثار باستاني، مدعي خسارتهاي هنگفت مادي و بر ملا شدن هويت واقعي مراكز ايران شناسي موجود شود.