کد مطلب: 146
تاريخ: دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۵
منبع: مسعودرضائي
درجه: فوري
يادداشت: هنگامي كه تيتر سرمقاله روزنامه شرق (8/5/85) به قلم جنابعالي را ديدم: «همه ما لبناني هستيم»، بسيار خوشحال شدم، از اين بابت كه احساس كردم مقاومت جانانه نيروهاي حزبالله در برابر ارتش جرار و خونريز صهيونيستها، چه تبعات مباركي بر فكرها و نگاهها داشته است
جناب آقاي قوچاني
سردبير روزنامه شرق
باسلام؛
هنگامي كه تيتر سرمقاله روزنامه شرق (8/5/85) به قلم جنابعالي را ديدم: «همه ما لبناني هستيم»، بسيار خوشحال شدم، از اين بابت كه احساس كردم مقاومت جانانه نيروهاي حزبالله در برابر ارتش جرار و خونريز صهيونيستها، چه تبعات مباركي بر فكرها و نگاهها داشته است.
كسي كه پيش از اين، به هنگام تهاجم نيروهاي آمريكا به خاك عراق در سرمقالهاش «جنگ، صلح است» (26/3/83) از ورود نيروهاي آمريكايي به «خاك خاورميانه» براي از ميان برداشتن «فاشيسم خاورميانه» استقبال كرده و شادمانه گفته بود: «آمريكاييها همانگونه كه در ساحل نورماندي پياده شدند تا با دخالت در اروپا برادر بزرگتر خويش را از چنگال فاشيسم نجات دهند، از ساحل خليجفارس وارد خاك خاورميانه شدند تا فاشيسم خاورميانه را نيز نابود كنند» و آنگاه در آستانه تشكيل جلسه شوراي حكام با دستور كار رسيدگي به پرونده فعاليتهاي هستهاي ايران به آنها توصيه كرده بود كه تلاش كنند تا «بنيادگرايان» را كه قصد دستيابي به سلاح اتمي دارند، ناكام بگذارند چرا كه «دستيابي بنيادگرايان به بمب اتم آغاز دورهاي جديد از صلح مسلح در جهان است»، اينك خود را به مثابه يك رزمنده لبناني و يك نيروي مقاومت در مقابل متحد استراتژيك آمريكا ميخواند.
اما هنگامي كه متن سرمقاله جنابعالي را خواندم، آن خوشحالي بكلي از بين رفت چرا كه ديدم در، بر همان پاشنه ميچرخد. اين بار نيز دقيقاً همان را گفته بوديد كه مطبوع طبع ديگران بود اما تحت يك تيتر فريبنده: «همه ما لبناني هستيم»
در اين سرمقاله اگرچه از «كابوس هلال شيعي» براي دولتهاي عربي سخن به ميان آوردهايد، اما در ادامه با لحن و عبارتسازي خاص خود، به آنها و مهمتر از آنها، آمريكا و غرب، تأكيد ميكنيد كه آن كابوس در حال تعبير شدن است: «عراق امروز نزديكترين عراق تاريخ به ايران است. قدرتمندترين شخصيت اجتماعي عراق آيتالله سيدعلي سيستاني زاده مشهد است و به جز اياد علاوي ديگر سران حكومت و مجلس موقت و دائم عراق همه از دوستان ايران به حساب ميآيند. در سوريه و لبنان نيز دوستان ايران بخش مهمي از قدرت سياسي را در اختيار دارند. به اين ترتيب شيعيان ميتوانند مسير طلايي مديترانه تا خليج فارس را بدون هيچ مانعي طي كنند و ذخائر فراوان نفت و گاز و سواحل و مزارع و ... را در اختيار بگيرند. در اين جغرافياي شيعي به همه زبانهاي اصلي جهان اسلام از فارسي (ايران) و تركي (آذربايجان ايران) تا عربي (عراق و لبنان) و اردو (پاكستان) از جنبش شيعه دفاع ميشود.»
در شرايطي كه به گفته خود شما حساسيتهاي جهان عرب نسبت به شيعه بودن حزبالله موجب شده تا بسياري از حكام آنها در برابر جنايات رژيم صهيونيستي چشم برهم نهند و از سوي ديگر سيدحسن نصرالله با عنايت به همين مسئله، تمامي تلاش خود را به كار برده تا وحدت «امت اسلامي» را در مقابل صهيونيسم مورد تأكيد قرار دهد، اين همه تأكيد و اصرار جنابعالي بر شيعه بودن حزبالله و امكان حاكميت شيعيان بر «مسير طلايي مديترانه تا خليج فارس» و تسلط بر تمامي منابع آن، چه معنا و مفهومي دارد؟ آيا اين سخنان از سر اظهار دوستي و ارادت به شيعه است؟ آيا بايد باور كنيم كه جنابعالي متوجه نيستند با اينگونه سخنان و تحليلها، احساسات اهل سنت داخل ايران و نيز ملتهاي سني مذهب منطقه بشدت برانگيخته ميشود؟ آيا وقتي ميگوييد: «اكنون شيعيان با سربلندي ميتوانند جغرافياي سياسي خود را در دل خاورميانه عربي و خاروميانه غربي تثبيت كنند»، انتظار داريد سادهلوحانه و ابلهانه از اين همه تعريف و تمجيد جنابعالي از «شيعه» در شرايط حساس كنوني به وجد آييم و برايتان آرزوي توفيق بيشتر در خدمت به شيعه و شيعيان بنمائيم؟
با كمال تاسف بايد بگويم آن استقبال گرم و شايان از پياده شدن نيروهاي آمريكا در خاك خاورميانه براي نابودي فاشيسم خاورميانه و اين اظهار شور و شعف از مسلط شدن شيعه بر مسير طلايي مديترانه تا خليج فارس (همان هلال شيعي كه مدتهاست به سوژهاي جدي در دست رسانههاي صهيونيستي تبديل شده است) دو روي يك سكهاند.