آدرس: تهران - خيابان جنت آباد جنوبی - كوچه ریاحی- پلاك 55 - واحد 1- دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران. تلفن: 44617615 فكس: 44466450 ايميل: i n f o @ i r h i s t o r y .ir
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
  
      
 
 جستجو  
 عضویت در خبرنامه  - لغو
  
 
     يادداشتها و مقالات:  
 
 
اسارت در حصار عناوين توهم‌زا
  تاريخ: جمعه ۱۰ تير ۱۳۸۴
نام نویسنده: مسعود رضائي
 
    نهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري، درسها و پندهاي بسياري براي اهالي سياست داشت و اين روزها تحليلها و ارزيابيهاي فراواني پيرامون اين واقعه در رسانه‌هاي مختلف منعكس مي‌شود. براستي نيزجاي آن است كه اين واقعه از جنبه‌هاي گوناگون مورد بحث و بررسي قرار گيرد و زواياي آن بخوبي روشن شود.
يكي از تحليلهاي جالبي كه پس از مشخص شدن نتيجه نهايي اين اتخابات بويژه از سوي عناصري كه كانديداي اول و دوم آنها نتوانستند رأي اكثريت مردم را به دست آورند، ارائه شد، اين بود كه در اين دوره از انتخابات، اصلاح‌طلبي از دموكراسي شكست خورد. اين نظريه اگرچه ظاهري زيبا دارد اما تا چه حد مي‌تواند واقعي باشد؟
براي پاسخگويي به اين سئوال ابتدا بايد به مسئله‌اي اشاره كرد و آن رسم و سنت نامگذاريها و عنوان‌بنديها در بين گروهها و جناحهاي سياسي است. اين كاملاً طبيعي است كه هر حزب و گروه سياسي براي خود نامي را برگزيند تا در جامعه شناخته شود. همچنين آنها براي مشخص كردن راه و روش و منش خود نيز عنوانهايي را برمي‌گزينند. گاهي نامها چنان انتخاب مي‌شوند كه نشان‌دهنده راه و روش نيز هستند و گاهي نيز چنين نيستند اما به هر حال، غالباً گروههاي سياسي، گذشته از يك نام، داراي يك «نام فاميل» نيز هستند: چپ، راست، محافظه‌كار، اصلاح‌طلب، اصول‌گرا و غيره.
در كشور ما نيز چنين رسم و رسوماتي برقرار است. نخستين عنوانها در همان سالهاي اوليه انقلاب شكل گرفتند: چپ و راست. اين كه چرا و چگونه اين عنوانها مطرح شدند، بحث جداگانه‌اي را مي‌طلبد اما اين عناوين به حدي مشهور و جا افتاده شدند كه زماني در كشور ما، عناصر سياسي را جز در رابطه با اين دو عنوان نمي‌شد شناخت. حتي آنان كه خود را فارغ از اين دو جناح قلمداد مي‌كردند در واقع مهمترين شاخصه آنها، همين بي‌نسبتي با اين دو جناح بود. از طرفي در حالي كه تحولات فكري و سياسي چشمگيري در طول سالها در ميان شخصيتها و گروههاي سياسي وابسته به اين دو طيف به وجود مي‌آمد، اما اين دو عنوان همچنان حاكميت مطلق خود را بر فضاي سياسي كشور حفظ كرده بودند. بدين ترتيب مثلاً يك نيروي متعلق به طيف چپ در سال 61، در حالي كه در سال 76 داراي افكار و عقايدي بشدت متفاوت از سال 61 بود، اما همچنان چپ ناميده مي‌شد و در مورد نيروهاي طيف راست نيز همين قضيه، صادق بود. لذا شاهد چنان درهم ريختگي مفاهيم و واقعيات سياسي بوديم كه گاهي در تشخيص جايگاه واقعي عناصر سياسي، مشكلات و اشكالات اساسي بروز مي‌كرد. فردي كه پيش از اين چپ شناخته مي‌شد و در مسائل اقتصادي ديدگاههاي خاصي داشت، اينك تندترين ديدگاههاي راست‌گرايانه را از خود بروز مي‌داد و باز هم چپ بود! يا فردي كه جزء طيف راست بود و در مسائل سياست داخلي راه و روش خاصي را مي‌پسنديد، اينك پيرو نظريات افراطي طيف چپ در اين زمينه شده بود و در عين حال باز هم راست بود! به اين ترتيب، عناوين، اگرچه هيبت ظاهري و بيروني خود را حفظ كرده بودند و حتي توسط برخي عناصر سياسي نيز مورد سوءاستفاده‌هايي قرار مي‌گرفتند، اما از درون دستخوش تغيير و تحولات گسترده‌اي شده و چه بسا با معنا و مفهوم پيشين خود، فاصله‌اي طولاني يافته بودند. البته بگذريم از اين كه اين اصطلاحات و عناوين، از ابتدا هم به صورتي دقيق و جامع تعريف نشدند و به صورت كلي و فله‌اي وارد بازار سياست گرديدند.
اين مسئله‌ مي‌توانست تجربه‌اي باشد براي جلوگيري از بهم ريختگي مفاهيم سياسي در مقاطع و برهه‌هاي بعدي و البته در صورت بهره‌گيري از آن، قطعاً تأثيرات مطلوبي را نيز بر افكار عمومي برجاي مي‌گذارد. اما بي‌توجه به آنچه گذشت، بازي جديدي در اين عرصه از سال 76 به بعد شكل گرفت.
جناح پيروز در انتخابات دوم خرداد 76، از يك استعداد ويژه در عرصه سياست برخوردار بود و آن، قدرت اخذ نامها و عنوانهاي مختلف از فرهنگ سياسي مغرب زمين و چسباندن آن برپيشاني اين و آن در صحنه سياسي داخلي بود. اين استعداد البته در طول زمان نيز بشدت پرورده و شكفته شد. از سوي ديگر، اين طيف از ابزارهاي گوناگون خبري، اطلاع رساني و تبليغاتي نيز بهره كافي داشت و به مرور توانست بر قدرت خود در اين زمينه بيافزايد. هرچند ممكن است از برخي برخوردهاي قضايي با تعدادي از نشريات وابسته به اين طيف سخن به ميان آيد و به نوعي مظلوم‌نمايي در اين زمينه صورت گيرد اما در عمل، حاصل اين برخوردهاي قضايي براي اين طيف، مطلوب بود چرا كه آنها با اتخاذ شيوه‌هاي خاص و بهره‌مندي از مساعدتهاي بخشي از حاكميت توانستند سلسله‌اي از مطبوعات را به دنبال يكديگر منتشر سازند و لذا هيچ خدشه‌اي در عمل بر فعاليتهاي مطبوعاتي و تبليغاتي آنها وارد نيامد، اما در مقابل، بهره‌هاي بيكراني از مظلوم‌نمايي در قبال اين‌گونه برخوردهاي قضايي بردند و به همين طريق توانستند، بر تعداد همراهان خود به ويژه در سطح جوانان بيافزايند.
به اين ترتيب بايد گفت اين طيف با قدرت مطبوعاتي، تبليغاتي و برچسب‌زني خود، توانست در اين زمينه، عرصه را به دست گيرد و حتي حريف را نيز وادار به تسليم نمايد. شايد اگر بخواهيم مجموعه نامها و عناويني كه از سوي اين طيف در طول سالهاي 76 تا 84 براي اشخاص و يا گروههاي سياسي مختلف به كار گرفته شد را احصاء كنيم، نياز به پژوهشي مستقل باشد بنابراين جا دارد تا فقط به بخشهاي آخر از اين نمايشنامه اشاره شود. تلاش بازوي تبليغاتي اين جناح طي چند سال گذشته اين بود تا عنوان «اصلاح‌طلبان» را براي خود و «محافظه‌كاران» را براي طيف نيروهاي رقيب تثبيت كند. بديهي است رقبا نيز تلاش داشتند تا اين‌گونه عنوان‌بندي را برهم زنند اما زير فشار تبليغاتي شديدي كه بر آنها وارد مي‌شد، خود را ناتوان از برهم زدن كلي اين عنوان‌بندي مي‌ديدند. بنابراين آنچه در دستور كار آنها قرار گرفت اين بود كه حداقل عنوان «محافظه‌كار» را به عنوان بهتري مبدل سازند و در اين راستا نهايتاً براي خود عنوان «اصولگرا» را مطرح ساخته و تثبيت كردند. بتدريج نوعي تفاهم بين دو جناح در مورد اين عنوان‌بندي‌ها به وجود آمد و در واقع يكديگر را تحت دو عنوان «اصولگرا» و «اصلاح‌طلب» به رسميت شناختند.
اين واقعه اگرچه نوعي موفقيت براي هر يك از آنها تصور مي‌شد، اما در درون خود بذر شكست و ناكامي را مي‌پروريد. آنها كه عنوان «اصلاح‌طلبان» را براي خود تثبيت شده مي‌پنداشتند- حتي توسط رقيب- در دام چنين خيال و تصوري گرفتار آمدند كه واقعاً مظهر اصلاحات و اصلاح‌طلبي‌اند و هر نظر و عملي كه از آنها صادر شود، چيزي جز اصلاحات نيست. اين تصور خام و غرور كاذب و شيريني مجازي كه صرفاً به دليل تكرار مكرر «حلوا- حلوا» در ذائقه آنها به وجود آمده بود، موجب غفلتهايي اساسي و خطاهايي استراتژيك و جبران‌ناپذير از سوي آنها شد حال آن كه «اصلاح‌طلبان» در خيالات خود برج بلندي را ساخته بودند كه از بالاي آن، براي «عوام‌الناس» دست تكان مي‌دادند و آنها را به سوي دموكراسي، توسعه و تمدن رهنمون مي‌شدند.
در روزهاي 27 خرداد و 3 تير 84، جامعه پاسخ اين غفلت‌زدگي را به «اصلاح‌طلبان خود خوانده» داد. اين پاسخ به حدي صريح و سخت بود كه جا داشت بلافاصله، خيال زدگان و در رؤيا فرورفتگان را از اين غفلت بيدار كند و آنها را در متن دنياي واقعي قرار دهد. اين بهترين و نافع‌ترين پيامي بود كه اين طيف مي‌توانست از اين انتخابات بگيرد. اما هنگامي كه به تجزيه و تحليلهاي غالب اعضاي اين طيف مراجعه مي‌كنيم، مي‌بينيم عمق و شدت خواب و غفلتي كه آنها را فرا گرفته، به حدي است كه حتي چنين ضربه محكمي نيز قادر به بيدار ساختن آنها نشده است. به همين دليل است كه آنها نتيجه اين انتخابات را «شكست اصلاح‌طلبي از دموكراسي» مي‌خوانند.
اين سخن در دل خود، توهين بزرگي به جامعه دارد. چگونه ممكن است جامعه‌اي خواستار «اصلاحات» نباشد؟ چه نامي بر چنين مردمي بايد گذارد؟ و مردمي كه دست رد بر سينه اصلاحات بزنند، شايسته و مستحق چه وضعيتي هستند؟ كمي دقت و تأمل در پاسخ اين سؤالات مي‌تواند ابعاد توهيني كه در اين گونه تحليلها نهفته است را آشكار سازد.
مشكل اساسي نويسندگان و تحليلگران و زعماي فكري اين طيف آن است كه متأسفانه دچار نوعي غرور ناشي از جعل عنوان شده‌‌اند. خود را و انديشه خود را و عمل خود را، مظهر اصلاحات و اصلاحگري مي‌دانند و از عوام‌الناس نيز جز گام برداشتن در مسيري كه خود مي‌روند را نمي‌پسندند. بر اين مبنا، «صداي مردم، صداي خداست» اما به شرط آن كه همان معنا و مفهومي را از اصلاحات بفهمد و عمل كند كه از سوي آنها ديكته شده باشد والا معلوم نيست صداي مردمي كه رأي و نظري خلاف آنها داشته باشند، به چه صدايي تشبيه شود.
خلاصه آن كه «اصلاح‌طلبان»، در حصاري كه خود براي خود ساخته بودند، اسير شدند. آنها به اين اميد، عنوان اصلاح‌طلب را برخود گذاردند كه موجبات جلب و جذب مردم را فراهم آورند اما گويا بيش از همه، خود جذب اين عنوان شدند و اين جذبه به حدي ب0ود كه چشم آنها را بر واقعيات بست. اما اين مسئله خاص «اصلاح‌طلبان» نبوده و نيست. اين خطري است كه همه را تهديد مي‌كند و امروز بيش از همه «اصولگرايان» را.
طيف پيروز در انتخابات تير 84، عنوان «اصولگرايي» را براي خود برگزيده است و به آن مي‌بالد. اين حالت، مي‌تواند تهديداتي را در برداشته باشد. نخست آن كه به مرور، اصولگرايي را منحصر به خود بدانند كما اين كه پيش از اين كساني ديگر، اصلاحگري را منحصر به خود كرده بودند. و ثانياً اين كه بتدريج دچار اين توهم شوند كه هر آنچه مي‌كنند، عين اصولگرايي است كما اين كه پيش از اين و حتي هم‌اكنون، كساني تمامي ريز و درشت اعمال خود را در مسير اصلاحات تلقي كرده و مي‌كنند.
حصار عناوين و القاب، يكي از بلندترين و مستحكم‌ترين، حصارها و حجابهاست. اصلاحات از دموكراسي شكست نخورد بلكه آنها كه عنوان اصلاحگري را براي خود برگزيده و حصاري به دور خود كشيده بودند، در واقع از خودشان شكست خوردند. اين اتفاقي است كه براي «اصولگرايان» نيز مي‌تواند رخ دهد.
اي كاش گروهها و جناحهاي سياسي از نامها و عناويني براي خود و ديگران استفاده مي‌كردند كه خاصيت توهم‌زايي و روان‌گرداني نداشت.

 
     
 
 
      ديدگاهها:  
 

پست الکترونيک:



حروف عکس را با رعایت بزرگ و کوچکی حروف تایپ کنید

 
بازگشت

 






info[at]irHistory.ir Copyright All right Reserved